گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲

 

که در پرده بد زال را برده‌ای

نوازندهٔ رود و گوینده‌ای

فردوسی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

از جور و ستیز تو بهر بیهده ای

در هر نفس از سینه بر آرم سده ای

ای روی تو در چشم رهی بتکده ای

مردی نبود ستیزه با دلشده ای

ازرقی هروی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - مسمط چهارم

 

بوستانبانا امروز به بستان بده‌ای؟

زیر آن گلبن چون سبز عماری شده‌ای؟

آستین برزده‌ای دست به گل برزده‌ای؟

غنچه‌ای چند ازو تازه و تر بر چده‌ای؟

منوچهری
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن

 

به پاسخ بدو گفت تا بنده ای

ز خورشید رخشنده تر دیده ای؟

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۶ - رفتن قبادِ کاوه به کارزار کوش

 

من اکنون فرستم فرستاده ای

جوانی هشیوار و آزده ای

ایرانشان
 

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در نصیحت

 

ای که غافل ز حال خود شده‌ای

چون بدانجا روی که آمده‌ای

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۹

 

برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای

توبه و توبه کنان را همه گردن زده‌ای

کی شود با تو معول که چنین صاعقه‌ای

کی کند با تو حریفی که همه عربده‌ای

نی زمین و نه فلک را قدم و طاقت توست

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۵

 

جای دگر بوده‌ای زانک تهی روده‌ای

آب دگر خورده‌ای زانک گل آلوده‌ای

مست دگر باده‌ای کاحمق و بس ساده‌ای

دل چه بدو داده‌ای رو که نیاسوده‌ای

گنج روان در دلت بر سر گنج این گلت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۱

 

ای آنکه حریف بازی ما بده‌ای

این مجلس جانست چرا تن زده‌ای

چون سوسن و سرو از غم آزاد بدی

بنده غم از آن شدی که خواجه شده‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبهٔ ظالمان را

 

ترک عیسی کرده خر پروده‌ای

لاجرم چون خر برون پرده‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۱ - آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا

 

سر ببخشد شکر خواهد سجده‌ای

پا ببخشد شکر خواهد قعده‌ای

مولانا
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

ز آب و گل عکس جمال خویشتن بنموده ای

شمع گل رخسار و ماه سرو بالا کرده ای

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

جرعه ای از جام عشق خود بخاک افکنده ای

ذوفنون عقل را مجنون و شیدا کرده ای

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گرچه معشوقی لباس عاشقی پوشیده ای

آنکه از خود جلوه ای بر خود تمنا کرده ای

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

من کیستم ای شوخ دل از کف شده ای

آتش به دکان هستی خود زده ای

با غیر تو خوش نشین کز آشوب غمت

خون شد دل ما و سینه آتشکده ای

میرداماد
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » اهل فسق و معاصی

 

خاردان آن را که خرما دیده ای

ای که بس نان کور و بس نادیده ای

تخته بند است آنکه تختش خوانده ای

صدر پنداری و بر در مانده ای

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۳۲ - امر سیم که آدم آبی بیان کرد از بیوفایی دنیا

 

یعنی ای بابا تو تاکی مانده ای

کل نفس ذائقه نشنیده ای

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۲