سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۸ - فی ذکر دارِالبقاء
سحی نامهٔ خدای عزّوجل
برنگیرد مگر که دست اجل
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱ - اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران
گفته او را به وقت وحی و وجل
جبرئیل امین که لاتعجل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
زید را می آن دَم ار مُرد از وَجل
دردها میزاید آنجا تا اجل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
بهر این فرمود حق عز و جل
سورة الانعام در ذکر اجل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد
گفت با دلقک شبی سید اجل
قحبهای را خواستی تو از عجل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۳ - جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس
حکمت حق مانع آید زین عجل
جمعشان دارد بصحت تا اجل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۹ - در بیان آنک ثواب عمل عاشق از حق هم حق است
ای دریغا پیش ازین بودیم اجل
تا عذابم کم بدی اندر وجل
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۶
جهد رزق ار کنی و گر نکنی
برساند خدای عز و جل
ور روی در دهان شیر و پلنگ
نخورندت مگر به روز اجل
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
چو قاضی به فکرت نویسد سجل
نگردد ز دستاربندان خجل
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶٨
نرسد هیچ بد و نیک بکس
جز بتقدیر خدا عزوجل
ز آنگه از رزق تو فارغ شده اند
و ز حیات تو و تو وقت اجل
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۱ - الفصل الرابع فی ارادته تعالی و تقدس علم الیقین
گشته از خلق و حلق و رزق و اجل
بفراغت خدای عزوجل
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
مپسندم ازان صحیفه خجل
یوم نطوی السما کطی سجل
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۵۸ - حکایت
کای جهانت در وفا داری خجل
کرده این نامه بنام خود سجل
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید
اوست شیر خدای عزّوجل
تو سگ کیستی؟ جناب اجل