گنجور

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی

 

به تشنیع و دشنام و آشوب و زجر

سپید از سیه فرق کردم چو فجر

سعدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۳ - در شفقت بر زیر دستان

 

بندهٔ خویش را مکن پر زجر

تا همت بنده باشد و هم اجر

اوحدی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر

«سلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر»

دلا در عاشقی ثابت‌قدم باش

که در این رَه نباشد کار بی‌اجر

من از رندی نخواهم کرد توبه

[...]

حافظ
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۶ - بیان صحبت شدن رام با سیتا

 

چو وصل آمد نزیبد قصهٔ هجر

چراغ شام بی نورست در فجر

ملا مسیح
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

بلینا بالفتن فی لیلة الهجر

ظلام فیه حتّی یطلع الفجر

امامی انت بدّلها الی القدر

لتسلم فیه حتی مطلع الفجر

برآی ای صبح روشندل خدا را

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

بلینا بالفتن فی لیلة الهجر

ظلام فیه حتّی یطلع الفجر

امامی انت بدّلها الی القدر

لتسلم فیه حتی مطلع الفجر

برآی ای صبح روشندل خدا را

[...]

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲

 

عصا بر نیاورده سر از شجر

عیون منفجر کرده از هر حجر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲۵ - حکایت

 

وگر سر برآرم که بخشندم اجر

بمردن کشد کارم، اما بزجر

آذر بیگدلی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » شب قدر

 

ای شب قدر و ای خزانهٔ اجر

و سلام علیک حتی‌الفجر

رخ خوبت بناکنندهٔ وصل

سر زلفت فناکنندهٔ هجر

دل پاکت زلال چشمهٔ فیض

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - مخبر بی‌خبر

 

آخر آمد مخبر بیچاره جِر

عقدهٔ حلقوم او شد منفجر

ملک‌الشعرا بهار