گنجور

 
صفی علیشاه

أَمْ عِنْدَهُمُ اَلْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ (۴۱) أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ اَلْمَکِیدُونَ (۴۲) أَمْ لَهُمْ إِلٰهٌ غَیْرُ اَللّٰهِ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (۴۳) وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ اَلسَّمٰاءِ سٰاقِطاً یَقُولُوا سَحٰابٌ مَرْکُومٌ (۴۴) فَذَرْهُمْ حَتّٰی یُلاٰقُوا یَوْمَهُمُ اَلَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ (۴۵) یَوْمَ لاٰ یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ هُمْ یُنْصَرُونَ (۴۶) وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذٰاباً دُونَ ذٰلِکَ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (۴۷) وَ اِصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنٰا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ (۴۸) وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبٰارَ اَلنُّجُومِ (۴۹)

یا نزد ایشانست غیب پس ایشان می‌نویسند (۴۱) یا اراده دارند مکری پس آنان که کافر شدند ایشانند مکرکرده‌شدگان (۴۲) یا مر ایشان‌راست الهی جز خدا منزه است خدا از آنچه شرک می‌آورند (۴۳) و اگر بینند پاره از آسمان فرود آینده گویند ابریست بر هم نشسته (۴۴) پس واگذار ایشان را تا ملاقات کنند روزشان را که در آن هلاک گردانیده شوند بصاعقه (۴۵) روزی که کفایت نکند از ایشان مکرشان چیزی را و نه ایشان یاری کرده شوند (۴۶) و بدرستی که برای آنها که ستم کردند عذابست پیش از آن و لیکن اکثر ایشان نمی‌دانند (۴۷) و صبر کن مر حکم پروردگارت را پس تویی بعین عنایت ما و تسبیح کن بستایش پروردگارت وقتی که برمیخیزی (۴۸) و از شب پس تسبیح گویش و در پشت کردن ستاره‌ها (۴۹)

هست آیا نزد ایشان غیب ها

پس نویسند از هنر وز عیب ها

تا بدان گویند کز حشر و حساب

قول پیغمبر نباشد بر صواب

با تو می خواهند آیا کرد کید

بهر اخراج از بلد یا قتل و قید

آن کسان که نگرویدستند پس

مکر کرده گشته اند ایشان و بس

خود وبال مکر و کید اعنی به ساز

سوی ایشان گردد از هر گونه باز

خود مر ایشان راست آیا بر سزا

هیچ معبود و الهی جز خدا

حق منزه باشد او از کلّ شیء

زآنچه شرک آرند از چیزی به وی

قول تو گفتند گر صدق است زود

بر سر ما آسمان آور فرود

هم ببینند ار فرود آمد سما

پاره ای زآن، پس بگویند از عمی

ابر مرکوم این بود نی آسمان

نی که از انکار باز آیند ز آن

پس به خود بگذارشان در تفرقه

روز خود بینند تا در صاعقه

نیست سود آن روزشان در آزمون

کَیدُهُم شَیئاً وَلاهُم یُنْصرُون

می ندارد باز ز ایشان مکرشان

رنج و یاری نی ز عمرو و بکرشان

بهر استمکارگان هست از بتر

غیر رنج آخرت رنج دگر

وآن عذاب قبر یا قحط و بلاست

یا که قتل و اسر زآن دانا خداست

هست محنت ها فزون اندر جهان

لیک نادانند بسیاری از آن

شو شکیبا حکم رب خویش را

پس تویی اندر عنایت های ما

یاد کن حق را به پاکی هم سپاس

گو به نعمت های ربّت بی قیاس

اندر آن وقتی که برخیزی ز خواب

بعضی از شب تا کنی بر حق ایاب

پس نما تسبیح ذاتش بر رسوم

تا به هنگامی که برگردد نجوم

صبح یعنی چون شود روشن ز فجر

ذکر او کن نی که بر امید اجر