گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۹ - جواب دادن منصور شیخ جنید را از حالات

 

اناالحق حق زند اینجای بنگر

اناالحق گفتنش ای شاه بنگر

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

یکی شمع است و چندان نیک بنگر

درین آیینه مر آیینه بنگر

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۳ - در نموداری جان در اعیان فرماید

 

ترا گنجست داده شاه و بنگر

ولیکن در دل آگاه بنگر

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

برون از تست هم با تست بنگر

درین اسرار فهمی آر و بنگر

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید

 

یقین را سوی خود ده راه بنگر

برافکن پردهٔ آن ماه و بنگر

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز خونی آمدی پیدا تو، بنگر

در این راه اصل خونی نیک بنگر

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید

 

ز پیر عشق پرس و باز بنگر

از او دیدار سرّ کار بنگر

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

گمان بردار از خورشید و بنگر

جمالش را تو تا جاوید بنگر

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تن از خاکست و جان از ذات بنگر

ز خاک بستهٔ نقاش بنگر

عطار
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۹

 

در حسن ماهرویان آن آفتاب بنگر

در این چنین حجابی آن بی حجاب بنگر

جام حباب پر آب از ما بگیر و می نوش

معنی و صورتش بین جام و شراب بنگر

این گنج کنت کنزاً از این و آن طلب کن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۰

 

در حسن ماهرویان تو آفتاب بنگر

آب از حباب می نوش جام و شراب بنگر

در کوی میفروشان رندانه خوش قدم نه

ما را اگر بیابی مست و خراب بنگر

آن گنج کنت کنزاً می جو به هر چه یابی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی