فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
نگر تا پیش من دیگر نپایی
که تاریکیست با این روشنایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
کجا پیوند گیرد آشنایی
نباشد هیچ دشمن چون جدایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
یکی بار آزمودی زو جدایی
نپندارم که دیگر آزمایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چه باشد گر توم زشتی نمایی
چو یزدانم نماید نیک رایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
شهنشه گفت با گوسان نایی
زهی شایستهء گوسان نوایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
بپرسیدش که درمانده چرایی
چرا شادی و رامش نفزایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
ستاره نزد تو دارد روایی
که با ماهت نبودهست آشنایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو اکنون پادشایی جست بایی
کجا جز پادشاهی را نشایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
رفیقان تو جویان پادشایی
تو جویان بازی و ناپارسایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
مرا نامی بود زین پادشایی
ترا باشد همی فرمانروایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
ترا بخشم سراسر پادشایی
که اکنون تو به صد چندان سزایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
چو تو نام نیکان را نپایی
برادر را و مادر را نشایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چه باشد گر بود سالی جدایی
وزان پس جاودانه آشنایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چه دانی کز پس تیره جدایی
چه مایه بود خواهد روشنایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
همی نالید ویسه در جدایی
شکیب از من جدا شد تا تو آیی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
بگشت او گرد مرز پادشایی
گرفته رای فرمانش روایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
به خوبی پادشایی دل ربایی
به بوسه جان فزایی دلگشایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
مرا از تو نیاید پادشایی
نه خودکامی و نه فرمان روایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
ز بس در مرغها دستان نوایی
همه مرغان شده چنگی و نایی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
دلش داد اندر آن ساعت گوایی
که رامین کرد با او بی وفایی