×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان
همی خوردنی آرزوی آیدم
شکم گرسنه رنج بفزایدم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳
مرا پاسخ این بد که این بایدم
چو دیگر گزینم گزند آیدم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
چوخشنود باشد ز من شایدم
اگر خاک بالا بپیمایدم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
به ایران زمین هرک پیش آیدم
ازان آمدن رنج نفزایدم
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵
همی از شما این شگفت آیدم
همان کین پیشین بیفزایدم
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
بگویید تا دانش افزایدم
مگر دل به چیزی بیارایدم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۰ - گفتگوی پدر و پسر در بزم
اگر شاه گیتی بفرمایدم
به یاری یکی لشکر آرایدم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۲۸ - نامه نوشتن کوش به سوی بهک و پاسخ وی
بجای آورم هرچه فرمایدم
وگر نیز جان خواهدم، شایدم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او
اگر شاه بیند، نفرمایدم
که ترسم که گفتار بگزایدم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۰۳ - فرستادن باژ و کنیزکان و غلامان زیباروی بنزد کوش
اگر شاه بیند، نفرمایدم
به چشن بزرگی ببخشایدم
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
نه دری در سینه میبگشایدم
نه جمالی روی میبنمایدم
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
از خدای خویش آن میبایدم
کز سر فضلی دری بگشایدم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۸ - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند
نک صریح آواز حق میآیدم
همچو صاف از درد میپالایدم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۷ - قصهٔ احد احد گفتن بلال در حر حجاز از محبت مصطفی علیهالسلام در آن چاشتگاهها کی خواجهاش از تعصب جهودی به شاخ خارش میزد پیش آفتاب حجاز و از زخم خون از تن بلال برمیجوشید ازو احد احد میجست بیقصد او چنانک از دردمندان دیگر ناله جهد بیقصد زیرا از درد عشق ممتلی بود اهتمام دفع درد خار را مدخل نبود همچون سحرهٔ فرعون و جرجیس و غیر هم لایعد و لا یحصی
نعرهٔ مستان خوش میآیدم
تا ابد جانا چنین میبایدم
سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۹ - حکایت عداوت در میان دو شخص
مگر در دل دوست رحم آیدم
چو بیند که دشمن ببخشایدم
۱
۲