همان شب یکی بزمگه ساخت کوش
برآمد خروشیدن نای و نوش
به روی پسر جام می کرد یاد
به دیدار و رویش همی گشت شاد
اگر چند فرزند را روی زشت
به چشم پدر روی او چون بهشت
چو سرمست گشتند گُردان ز می
به فرزند گفت ای گو نیک پی
چه نیرنگ سازیم با آتبین
کز او تنگدل گشت شاه زمین
چنین داد پاسخ که شاها، تو دل
از این کار غمگین مدار و خجل
من این رنج بردارم از شهریار
از این ناسپاسان برآرم دمار
که ایشان بر آن کوهپایه برند
ندارند راهی کز او بگذرند
یکی راه دارند بر تیغ کوه
که دیو از گذشتن بماند ستوه
به ما چین کشد، تنگ و دشوار راه
نیاید بکار اندر آن جا سپاه
اگر شاه گیتی بفرمایدم
به یاری یکی لشکر آرایدم
برآرم پیاده برآن تیغ کوه
بدارم برآن ره گروها گروه
بدان تا به ما چین نیابند راه
ز بالا درآرم برایشان سپاه
به شمشیر بردارم او را ز جای
همه کوه سر بینی و دست و پای
ز گفتار او شاه چین شاد گشت
دلش گفتی از دشمن آزاد گشت
بدو گفت رای تو آباد باد
دل دشمن از تو بفریاد باد
همان گه به به مرد فرمود شاه
که یک نیمه از ساز و گنج و سپاه
ز اسبان، وز ریدکان سرای
ز خرگاه وز خیمه و چارپای
ز هرچیز کز چین بیاورده ایم
ز گنج بزرگان بیاگنده ایم
به فرزند من بخش یک نیمه زین
که اوی است سالار ماچین و چین
روان است فرمانش بر لشکرم
چه بر دوده و گنج و بر کشورم
بزرگان و به مرد برخاستند
بر او آفرین نو آراستند
نهادند سر بر زمین پیش کوش
همان پیش سالار پولادپوش
همان شب جدا کرد به مرد زود
ز گنج و ز هرگونه چیزی که بود
به کوش دلاور سپرد آن همه
شبان گشت کوش و بزرگان رمه
فرستاد بر راه چین ده سوار
همان شب چو باد دمان، شهریار
بدان تا پیاده و سواری که بود
به لشکرگه آیند مانند دود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در آن شب، پادشاه جشنی برپا کرد و با نغمه نوشیدنیها به یاد پسرش، از روی او شادمان بود. هرچند که فرزندانش در نظر او زیبا نبودند، اما صورت پسرش را چون بهشت میدید. وقتی مهمانان مست شدند، پسر به پدر گفت که نگران نباشد و او میتواند از شر ناقدان و دشمنان برآید. او نقشهای پیشنهاد کرد تا از کوهها عبور کرده و به دشمن حمله کنند. پادشاه از این فکر خوشحال شد و دستور داد نیمی از ثروت و سپاه خود را به پسرش بدهد، زیرا او سالار نبرد با چین بود. بزرگان نیز او را ستودند و سپس پادشاه شبانه به کوش، دلاور خود، وسایل و ثروت را سپرد و گروهی به سمت چین فرستاد تا به لشکر پیوسته و آماده نبرد شوند.
هوش مصنوعی: در همان شب، محل جشن و شادمانی به وجود آوردند و صدای نای و نوشخواری به گوش رسید.
هوش مصنوعی: پسر به یاد او جام می نوشید و دیدن چهرهاش او را خوشحال میکرد.
هوش مصنوعی: اگر چند فرزند چهرههای نازیبایی داشته باشند، پدر همچنان آنها را زیبا و شگفتانگیز میبیند، همانطور که بهشت در نظر انسان زیباست.
هوش مصنوعی: وقتی گردان و جنگاوران مست از شراب شدند، به فرزندش گفتند: ای فرزند نیکوکار، این راز را به خوبی بفهم.
هوش مصنوعی: چه فریبی میتوانیم برای آتشسوزانی آماده کنیم که باعث دلزردی و غمگینی فرمانروای زمین شده است؟
هوش مصنوعی: او به شاه پاسخ داد که نگران یا خجل نباش، دل خود را از این موضوع غمگین نکن.
هوش مصنوعی: من این درد و رنج را از پادشاه تحمل میکنم و به خاطر این ناسپاسها به زودی انتقام خواهم گرفت.
هوش مصنوعی: آنها بر روی دامنه آن کوه هیچ راهی ندارند که بتوانند از آن عبور کنند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که تنها یک مسیر بر فراز کوه وجود دارد که آنقدر دشوار و خطرناک است که حتی دیوها نیز از عبور از آن خسته و ناامید میشوند.
هوش مصنوعی: اگر کسی با ما به دشواری و سختی رفتار کند، سپاهی از نیروها را نمیتوانیم به آنجا بفرستیم.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه جهان از من بخواهد، من آمادهام که برای او، لشکری به پا کنم.
هوش مصنوعی: من قدم برمیدارم به سوی آن قلهی کوه و گروهگروه انسانها را در آن راه مینشانم.
هوش مصنوعی: بدان که اگر دشمنان نتوانند ما را از راههای دیگر شکست دهند، من به یاری آنها نیرو و لشکری را از بالای قله میآورم.
هوش مصنوعی: با شمشیر او را از جای خود بلند میکنم، همانطور که کوههای بلند را میبینم، او را نیز به همین اندازۀ بزرگ و محکم خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: شنیدن سخنان او دل شاه چین را شاد کرد و انگار از قید و بندهای دشمنی آزاد شده است.
هوش مصنوعی: او به او گفت: اميدوارم دل تو در آرامش باشد و دشمن تو همیشه نگران و ناآرام بماند.
هوش مصنوعی: در آن زمان، پادشاه به مردی گفت که نیمی از داراییها و سپاه خود را به او بدهد.
هوش مصنوعی: از اسبان و ریدکان، از خرگاه و خیمه، و از چهارپایان.
هوش مصنوعی: هر آنچه که از چین به دست آوردهایم، از گنجینهی بزرگان و دانشمندان جمعآوری کردهایم.
هوش مصنوعی: به فرزند من یک نیمه از این زین را بده، زیرا او است که سالار سرزمین ماچین و چین است.
هوش مصنوعی: فرمان او بر سپاهیانش به خوبی جاری است، چه در مورد خانواده و ثروتش و چه در مورد سرزمینش.
هوش مصنوعی: فرزانهها و بزرگواران به احترام او برخواستند و به او تقدیر و ستایش کردند.
هوش مصنوعی: سر خود را بر زمین گذاشتند و از سر تسلیم و احترام به پیشوا و فرماندهای که مانند پولاد مقاوم و نیرومند بود، فروتنی کردند.
هوش مصنوعی: در همان شب، مرد به سرعت از گنج و هر چیز دیگری که داشت، جدا شد.
هوش مصنوعی: دلیران شب را به زحمت و کوشش گذراندند و بزرگان و سروران به نگهداری و رهبری گله پرداختند.
هوش مصنوعی: در شب، شهریار ده سواره را به راه چین فرستاد، مانند باد که ناگهانی و تند میوزد.
هوش مصنوعی: بدان که هم پیادهها و هم سواران به میدان جنگ میآیند، همانطور که دود به سرعت و به راحتی منتشر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.