گنجور

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روانِ پاکت

بر سبزه نشین و خوش بِزی روزی چند

زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت

خیام
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

چو افتادیم اینجا همچو خاکت

مکن از ما دریغ آن نور پاکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

چو بیرون آمدی بر روی خاکت

مکانی ساختی آخر چه باکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چو فرع تست اصل ذات پاکت

درون جزو و کل در عین خاکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

از آن پیوسته شد در نور پاکت

که او پیوسته بُد در دید خاکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

اگرچه بود عیسی روح پاکت

خدا مانده ز آب و دید خاکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ز شاگردان نظر کن نور پاکت

که عزرائیل گرداند هلاکت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

کنی اظهاربر من ذات پاکت

چو آیم بیخود اندر زیر خاکت

عطار
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲

 

ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت

زیبا نتواند دید الا نظر پاکت

گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم

باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت

دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد

[...]

سعدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰ - در ستایش خواجه غیاث‌الدین

 

لوح محفوظ طبع دراکت

عرش ملحوظ خاطر پاکت

اوحدی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

چه عجب لطف مزاجست در آب و خاکت

که خرد می‌نتواند که کند ادراکت

ورق لاله بر اندام گل و شمشاد است

یا قبا بر تن گلگون و قد چالاکت

زان شدم کشتهٔ تیر تو که بینم خود را

[...]

ناصر بخارایی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۹

 

خداوندا به حق ذات پاکت

به سوز سینه هر دردناکت

قائم مقام فراهانی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۷ - در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر

 

ای که ز گردون چو شد مقام بخاکت

خلق نشاندند جنب ابن صهاکت

کیست که بیند رسل گریبان چاکت

ایزد ننموده جز به پیکر پاکت

جیحون یزدی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

کودکان را که می کند ساکت‌؟

کفش خواهند و پالتو و ژاکت

ملک‌الشعرا بهار