قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی المدیحه
روی مرجانی ز چشمم دوست پنهانی کند
تا سرشک چشم من چون روی مرجانی کند
چون نبیند لعل ریحانی لبش با لعل خویش
ای بسا چون خویش بیند لعل ریحانی کند؟
چون کمان ابروش دارد قامت من چون کمان
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین
دوستان را جاودان پر گوهر کانی کند
دشمنان را دیده ها پر خشت ماکانی کند
گر کسی دیگر جز او رأی سخن دانی کند
راست همچون بنده باشد که یزدانی کند
گر بجنگ آهنگ خان و لشگر خانی کند
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۴ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه
لعل کی دید هرکه کانی کند
زر کجا یافت هرکه جانی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۵ - تظلم مصریان از زنگیان پیش اسکندر
طلبکار گوهر که کانی کَنَد
به پندار امید جانی کند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
هست سلطان آنکه سلطانی کند
با رعیّت حکم انسانی کند
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۸
زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند
جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند
عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر
اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند
تا پریشان نیست بر سوسن همی ساید عبیر
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
بند کن چون سیل سیلانی کند
ور نه رسوایی و ویرانی کند
سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۹ - حکایت در معنی تواضع نیکمردان
هنرور چنین زندگانی کند
جفا بیند و مهربانی کند
حکیم نزاری » ادبنامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۱
که دشمن بِدان شادمانی کند
دگرباره از سر جوانی کند
حسینی » کنز الرموز » بخش ۳۰ - در بیان تلوین و تمکین میفرماید
عاشق اینجا بس پریشانی کند
حالتش دعوی سبحانی کند
محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۳ - رزم پیلسم با بیژن و گرفتار شدن بیژن به دست او
که هرکس که او میزبانی کند
کسی را همی میهمانی کند
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۶ - مقاله سیزدهم در مخاطبه سلاطین که اگر بر دیگران می تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود می گردند طوفان ظلم را گرداب
عدل تو گر فیض رسانی کند
بر رمه ها گرگ شبانی کند
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۶ - داستان رسیدن اسکندر به زمین هند و ملاقات وی با حکیمان ایشان
چه سان بخشش زندگانی کند
بقای کسی جاودانی کند
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
نوح را ز آن عشق طوفانی کند
تا که بر دعویش برهانی کند
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
عقل گوید عشق ویرانی کند
عشق گوید عقل نادانی کند
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح نواب ظفرخان
بحر طبعم در سخن چون گوهر افشانی کند
در صدف گوهر ز خجلت چهره مرجانی کند