گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۵

 

هر چند که دل به وصل شادان کردیم

دیدیم که خاطرت پریشان کردیم

خوش باش که ما خوی به هجران کردیم

بر خود دشوار و بر تو آسان کردیم

ابوسعید ابوالخیر
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۹

 

اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم

ز شرط‌ها بگذشتیم و رایگان کردیم

اگر چه یک طرف از آسمان زمینی شد

نه پاره پاره زمین را هم آسمان کردیم

اگر چه بام بلندست آسمان مگریز

[...]

مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۱ - در بیان آن که هر نبی و ولی که به عالم آمد و می‌آید نفحه‌ایست از حق تعالی. هر که را از یک نفحه مقصود حاصل نشد و آن نفحه فوت گشت نومید نباید شدن و نفحه دیگر باید طلبیدن، که تا عالم باقی است وجود مبارک ایشان باقی خواهد بودن، چنان که پیغامبر فرمود که اِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی اَیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ الا فَتَعْرِضوا لَها. و در تقریر آن که بعضی از اولیا را حق تعالی پنهان میدارد، اگرچه همه عالم را صدق و عشق و دین و یقین از او می‌افزاید و همه بدو قایم اند و احوالشان از او در ترقی است. لیکن او را به تعیین نمیدانند تا به ظاهر شکرش به جا آرند و خان و مان فدای او کنند الا او میداند و می‌بیند که همه از او زنده‌اند و بر کار اند. همچنان که درختان و نباتات نشو و نما از بهار دارند و از بهار بی‌خبر اند، خلق عالم نیز از او میبرند و نمیدانند اما او میداند. همچون غلامان سه ساله و دو ساله و یک ساله که خواجهٔ خود را ندانند، الا خواجه میداند که غلامان اویند

 

پشت برخویش و بر جهان کردیم

روی سوی جهان جان کردیم

سلطان ولد
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۴۴

 

ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم

به هر چه شکر نکردیم، یاد آن کردیم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۲۲

 

ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم

به هر چه شکر نکردیم، یاد آن کردیم

بنای خانه به دوشی بلندکرده ماست

قفس نبود که ما ترک آشیان کردیم

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۵

 

جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان ‌کردیم

در شبستان خیال که چراغان کردیم

دل هر ذر‌هٔ ما تشنهٔ دیدار تو بود

چشم بستیم و هزار آینه نقصان ‌کردیم

هرکه از سعی طلب دامنی آورد به‌ دست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۶

 

دیده را باز به دیدار که حیران کردیم

که خلل در صف جمعیت مژگان ‌کردیم

بسکه آشفته نگاهی سبق غفلت ماست

مژه را هم رقم خواب پریشان ‌کردیم

غیر وحشت نشد از نشئهٔ‌ تحقیق بلند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۷

 

دوش‌کز دود جگر طرح شببشان‌کردیم

شرری جست ره ناله چراغان‌کردیم

دهر توفانکدهٔ شوق سراسر زدگی است

گرد دل داشت به هر دشت‌که جولان‌کردیم

لغزشی داشت ره عشق‌که درگام نخست

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

یک چند، دل از آز هراسان کردیم

جمعیت خویش را پریشان کردیم

دیدیم که مشکل است سامان هوس

دشواریها به ترک، آسان کردیم

حزین لاهیجی