نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۶ - رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج
بسی رفت و کس در بیابان ندید
همان راه را نیز پایان ندید
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود
هیچ سالک راه را پایان ندید
هیچ کس این درد را درمان ندید
عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد
این کسی داند که جز جانان ندید
اندرین جاگاه جسم و جان ندید
عطار » اشترنامه » بخش ۱۳ - در تقریر راه و تفسیر آن
هیچ سالک راه را پایان ندید
هیچ کس این درد را درمان ندید
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
پیش لبت که مرد که هم از تو جان ندید
یک آفریده از تو مسیحا زیان ندید
جاوید کام ران که تویی در ریاض دهر
گلدسته یی که آفت باد خزان ندید
فردا جواب نقد کدام آرزو دهد
[...]
میرداماد » دیوان اشراق » مشرقالانوار » بخش ۱ - مشرق النوار
کنه وی آئینه عرفان ندید
روئیت او دیده امکان ندید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در منقبت سلطان ابوالحسن علی بن موسیالرضا علیهالسلام
آری کسی ز بحر محبت کران ندید
آنجا کسی که غرق شد از خود نشان ندید
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵
دل جز کجی ز زلف تو نامهربان ندید
رو چشم بست و روی ترا در میان ندید
هر چند خرمی جهان را سبب منم
مانند ابر هیچکسم شادمان ندید
دامان من که قافله گاه سرشک بود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۱۱
هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید
یک آفریده آتش این کاروان ندید
چون سرو، خام آمد و خام از چمن گذشت
نخلی که انقلاب بهار و خزان ندید
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱
با من، غمت ز مهر، دویی در میان ندید
کس شعله را به خار چنین مهربان ندید
یاد چمن ز خاطر مرغ اسیر رفت
چون دلنشینی قفس از آشیان ندید
تا بود، روزگار به افسردگی گذاشت
[...]
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۹
آرام رفت از دل و آرام جان ندید
جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ
بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ
[...]