دل جز کجی ز زلف تو نامهربان ندید
رو چشم بست و روی ترا در میان ندید
هر چند خرمی جهان را سبب منم
مانند ابر هیچکسم شادمان ندید
دامان من که قافله گاه سرشک بود
چیزی بغیر آتش ازین کاروان ندید
آنکس که خودنمای بود مایه دار نیست
هرگز کسی گلی بسر باغبان ندید
با آنکه بی نقاب تر از آفتاب بود
چون صبح از تبسم او کس نشان ندید
کامی بغیر دانه بی آب اختران
صید اسیر در قفس آسمان ندید
می کاهم از شکفتگی خویشتن مدام
شمعم که کس بهار مرا بیخوان ندید
خامند سربسر همه ابنای روزگار
کس میوه رسیده درین بوستان ندید
تا کی کلیم گریه کنی گاه دیدنش
کس ماه را همیشه در آب روان ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و نامهربانی معشوق خود شکایت میکند. او میگوید که دلش جز کجی موهای معشوق را نمیبیند و چشمش به روی زیباییهای او بسته است. با وجود اینکه او در زندگی دیگران خوشیهایی به ارمغان آورده، مانند ابری بدون شادی است. شاعر به سوز دل و آتش اشکهایش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز جز درد و آتش از زندگی نمیبیند. حتی کسانی که خود را به نمایش میگذارند، نمیتوانند حقیقت زیباییها را درک کنند. او به بینظیری زیباییهای معشوقش اشاره میکند، اما همچنان کسی موفق به دیدن این زیبایی نشده است. شاعر در نهایت به نومیدی خود از دیدن زیباییهای واقعی زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ کس نمیتواند همیشه ماه را در آب ببندد.
هوش مصنوعی: دل جز زیباییهای زلف تو چیزی نمیبیند و وقتی زخمی شد، چشمانش را بسته و روی تو را در میان دیگران نمیبیند.
هوش مصنوعی: هرچند من باعث شادی و خوشی در جهان هستم، اما مانند ابری که برود، هیچکس مرا شادمان ندیده است.
هوش مصنوعی: دامان من مانند جایی است که اشکها جایگاهش بوده و جز آتش، چیزی از این کاروان ندیدم.
هوش مصنوعی: کسی که همواره خود را به دیگران نشان میدهد، به واقع ارزشمند نیست و هرگز هیچکس گل زیبایی از دست باغبان را ندیده است.
هوش مصنوعی: با اینکه او حقیقتی روشنتر از آفتاب داشت، اما مثل صبح که لبخندش را پنهان میکند، هیچکس نشانهای از خوشحالیاش ندید.
هوش مصنوعی: کامی بدون دانه و آب، مانند اخترانی است که در قفس آسمان گرفتار شدهاند و نمیتوانند آزادانه پرواز کنند.
هوش مصنوعی: من همچنان در حال شکوفایی هستم و همچون شمعی هستم که هیچکس تابستان من را نمیخواند و نمیشناسد.
هوش مصنوعی: در این جهان، هیچکس مانند من، بینظیر و بیهمتا نیست و هیچکس نمیتواند مانند من به کمال رسد.
هوش مصنوعی: چقدر باید مانند موسی (کلیم) فقط به گریه و زاری مشغول باشی؟ در حالی که هیچ کس نمیتواند ماه را همیشه در آب جاری ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش لبت که مرد که هم از تو جان ندید
یک آفریده از تو مسیحا زیان ندید
جاوید کام ران که تویی در ریاض دهر
گلدسته یی که آفت باد خزان ندید
فردا جواب نقد کدام آرزو دهد
[...]
آری کسی ز بحر محبت کران ندید
آنجا کسی که غرق شد از خود نشان ندید
هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید
یک آفریده آتش این کاروان ندید
چون سرو، خام آمد و خام از چمن گذشت
نخلی که انقلاب بهار و خزان ندید
با من، غمت ز مهر، دویی در میان ندید
کس شعله را به خار چنین مهربان ندید
یاد چمن ز خاطر مرغ اسیر رفت
چون دلنشینی قفس از آشیان ندید
تا بود، روزگار به افسردگی گذاشت
[...]
آرام رفت از دل و آرام جان ندید
جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ
بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.