آرام رفت از دل و آرام جان ندید
جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ
بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ
آن نونهال روضه باغ جنان ندید
درد سری که دیده ام از یاد خط او
از شهپری دل دیوانگان ندید
از بس که در ربودن دلها دلاور است
گوئی شکوه شوکت شاه جهان ندید
شاهنشهی که هر که سر از امر او بتافت
در ششدر زمان ره امن و و امان ندید
وآنکس به بندگیش چو جوزا میان ببست
آرامگاه خویش بجز آسمان ندید
زینسان کریم و عادل و عالم یگانه ای
نشنید گوش چرخ و زمین و زمان ندید
بس نسخه مصحح و جامع فتاده است
آن کس که آصف و جم و نوشیروان ندید
منت خدای را که ز تایید لطف او
زخمی ز چشم فتنه آخر زمان ندید
هر روز برتر است سلالیم رفعتش
هرگز تنزلی کس ازین نردبان ندید
شرمنده ام ز چشم جهان بین خود چرا
بیتاست، مدتی است که آن آستان ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از دوری و فراق میگوید. او به تصویرسازی از احساسات عمیق خود میپردازد و از اشک و خون در دلش سخن میگوید. حسرت بر عدم دیدار معشوق و زیباییهایی که در اطرافش وجود دارند، او را رنج میدهد. همچنین، به عظمت و بزرگی شاهی اشاره میکند که هر کس از فرمان او سرپیچی کرده، در امنیت و آرامش نخواهد بود. شاعر خود را در کنار چنین شاهی تصور میکند که نه تنها کریم و عادل است، بلکه دنیای او به عظمتش و صفاتش گواهی میدهد. در انتها، به لطف خداوند اشاره میکند که او را از فتنههای آخر زمان محفوظ داشته و از کمبود دیدار با آستان آن شاهنشاه احساس شرمندگی میکند.
هوش مصنوعی: او به آرامی از دل من رفت، اما جانم آرامش نداشت. جانم به لب رسید و نتوانستم چهره آن عزیز را ببینم.
هوش مصنوعی: به باغی که در فصل خزان قرار گرفته میرویم، جایی که اشکهای سرخ بهجای باران جاری شده و جویبارها پر از خون شدهاند، و دیگر هیچ سبزی و زندگی به چشم نمیخورد.
هوش مصنوعی: دست و دامن من از گلهای اشک پر شده است، افسوس که آن کودک زیبا نتوانسته باغ بهشت را ببیند.
هوش مصنوعی: دردی که از یاد خط معشوق خود کشیدهام، هیچگاه در دل دیوانگان، حتی از یک پرنده هم دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: این شخص چنان در جلب محبت و دلربایی ماهر است که به نظر میرسد هرگز زیبایی و عظمت پادشاهی در جهان را نادیده گرفته است.
هوش مصنوعی: سلطانی که هر کس از فرمان او سرباز زد، در مدت کوتاهی هیچ امنیت و آرامشی نداشت.
هوش مصنوعی: کسی که در بندگی و خدمت خود مانند جوزا (بخشی از آسمان) در طبع و کمال است، جایی برای آرامش خود جز آسمان نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: چنین است که شخصی بینظیر، با سخاوت، عدالت و علم، وجود دارد که نه گوش زمان و زمین صدای او را شنیده و نه چشمان عالم او را دیدهاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از نسخههای درست و کامل در دسترس نیست و کسی که آصف، جم و نوشیروان را ندیده، فاقد تجربیات مهمی است.
هوش مصنوعی: تشکر و سپاسی از خداوند که به برکت لطفش، انسانی را از آسیب و خطرات دشوار و فتنههای آخر الزمان محافظت کرده و به او اجازه نداده تا دچار آسیب و چالشهای آن زمان شود.
هوش مصنوعی: هر روز نسل ما بهتر و برتر میشود و ارتفاع و پیشرفت آن هرگز کم نمیشود، هیچکس نتوانسته است به این نردبان افت کند.
هوش مصنوعی: متاسفم که به دلیل خجالت از دیدگاههای دیگران، نتوانستم به آن مکان خاص بروم و مدتیست که آنجا را ندیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش لبت که مرد که هم از تو جان ندید
یک آفریده از تو مسیحا زیان ندید
جاوید کام ران که تویی در ریاض دهر
گلدسته یی که آفت باد خزان ندید
فردا جواب نقد کدام آرزو دهد
[...]
آری کسی ز بحر محبت کران ندید
آنجا کسی که غرق شد از خود نشان ندید
دل جز کجی ز زلف تو نامهربان ندید
رو چشم بست و روی ترا در میان ندید
هر چند خرمی جهان را سبب منم
مانند ابر هیچکسم شادمان ندید
دامان من که قافله گاه سرشک بود
[...]
هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید
یک آفریده آتش این کاروان ندید
چون سرو، خام آمد و خام از چمن گذشت
نخلی که انقلاب بهار و خزان ندید
با من، غمت ز مهر، دویی در میان ندید
کس شعله را به خار چنین مهربان ندید
یاد چمن ز خاطر مرغ اسیر رفت
چون دلنشینی قفس از آشیان ندید
تا بود، روزگار به افسردگی گذاشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.