سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
خط قلاشی چو عشق نیکوان بر من کشند
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷
خاصگان محرم سلطان عشق
مست میآیند از ایوان عشق
جمله مست مست و جام می به دست
میخرامند از بر سلطان عشق
با دلی پر آتش و چشمی پر آب
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
تا ببینی مظهر سلطان عشق
وانمائی در جهان برهان عشق
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۴ - در بیان روح و جسم و نقصان نفس، و گرفتاری روح باو و رهائی یافتن ببرکت متابعت شاه اولیا
حق عیان دان پیش ره بینان عشق
هست ظاهر نزد محبوبان عشق
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵
باز بر افراختیم رایت سلطان عشق
بار دگر تاختیم بر سر میدان عشق
ملک جهان کرده ایم وقف سر کوی یار
گوی دل افکنده ایم در خم چوگان عشق
از سر مستی کشیم گرده رهبان دیر
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۱ - دیدن سام، قلواد و رفتن از عقب او
به پرواز رفتم در ایوان عشق
گرفتم هوا در گلستان عشق
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸
هر که بوئی یافت از بستان عشق
غرقه شد در بحر بی پایان عشق
دل چه باشد؟ قطرهای از بحر شوق
جان چه باشد؟ گوهری از کان عشق
نیست روح الا نسیم باغ وصل
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴
ای گل رویت بهارستان عشق
وای دل من بلبل بستان عشق
آفتابی بر سپهر دلبری
وز رخت پرنور شد ایوان عشق
لشکر اندیشه بر هم می زند
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲
ای سر عقل از خطت بر خط فرمان عشق
گوی دل از طره ات در خم چوگان عشق
منشی هجران نوشت بهر هلاکم نشان
مهر زد از داغ دل صاحب دیوان عشق
رفت به هر وادیی از مژه ام سیل خون
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۳ - حکایت شیخ روزبهان قدس سره با بیوه ای که میوه دل خود را شیوه مستوری می آموخت
روزبهان فارس میدان عشق
فارسیان را شه ایوان عشق
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹
شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان عشق
صدپایه از طاق فلک بالاترست ایوان عشق
برقطع سر از عاشقان گر حکم راند شاه عشق
قطعا نمی پیچند سر عشاق از فرمان عشق
پیش طبیب عاشقان بیمار درد عشق را
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
چونکه شهانند گدایان عشق
باش دلا چاکر سلطان عشق
دفتر ناموس بآتش بسوز
تا که رهی یابی بدیوان عشق
ره بسر خوان وصالش بری
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
گر علم بیرون نزد سلطان عشق
ملک جانها از چه شد ویران عشق
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۰ - حکایت آن شخص که گنج یافته بود
چون علم بیرون زند سلطان عشق
می شود ملک خرد ویران عشق
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳
بر در دل میزنند نوبت سلطان عشق
ما و جنون میدهیم وعده به میدان عشق
رایت شاه جنون جلوه نما شد ز دور
چاک به دامن رساند گرد بیابان عشق
آن که ز لعلت فکند شور به دریای حسن
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴
باز علم زد ز بیابان عشق
کرد جنیبت کش سلطان عشق
باز رسید از پی هم کوه کوه
موج قوی جنبش طوفان عشق
باز صلا زد به دو کون و کشید
[...]