گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۶

 

اگر نه بستهٔ این بی‌هنر جهان شده‌ای

چرا که همچو جهان از هنر جهان شده‌ای؟

تن تو را به مثل مادر است سفله جهان

تو همچو مادر بدخو چنین ازان شده‌ای

چرا که مادر پیر تو ناتوان نشده است

[...]

ناصرخسرو
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۰

 

ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ای

در ظلمت کفر شمع ایمان شده‌ای

اندر دل من ترانه‌گویان شده‌ای

واندر سر من چو باده رقصان شده‌ای

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۹

 

طعمه مور شوی گرچه سلیمان شده‌ای

زال می گردی اگر رستم دستان شده‌ای

ای که چون موج به بازوی شنا می نازی

عنقریب است که بازیچه طوفان شده‌ای

عالم خاک بجز صورت دیواری نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰۰

 

شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای

چشم بد دور که سرفتنه دوران شده ای؟

هر چه در خاطر عاشق گذرد می دانی

خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ای

تو که هرگز سخن اهل سخن نشنیدی

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۱

 

ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای

عشقت آن مایه نیفشرد که عمان شده ای

خواب آسایشی از خویش دگر چشم مدار

کز خیال لبش ای دیده نمکدان شده ای

نگذری تا ز رعونت نچشی لذت درد

[...]

جویای تبریزی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

دقیقه فهم و ادا دان و نکته دان شده ای

چنانکه خواست دل من تو آنچنان شده ای

نمی توان ز تو شد خوبتر به حسن که تو

به حسن خوبتر از هرچه می توان شده ای

کسی که نیست ازو خوبتر به شهر کسی

[...]

رفیق اصفهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵

 

امشب ای زلف سیه سخت پریشان شده‌ای

مگر آگه ز دل بی سر و سامان شده‌ای

گر ز دست تو به هر حلقه دلی لرزان نیست

پس چرا با همه تاب این همه لرزان شده‌ای

هم گره بر کمر سرو خرامان زده‌ای

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی

 

ای آنکه ز هر ذره نمایان شده‌ای

از هر طرفی چو مهر تابان شده‌‌ای

در کعبه و دیر جمله را روی به تست

تو مقصد کافر و مسلمان شده‌ای

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی

 

ای آنکه ز هر ذره نمایان شده‌ای

از هر طرفی چو مهر تابان شده‌‌ای

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

چه خورده ای که ز رخ همچوارغوان شده ای

کجا بدی و به بزم که میهمان شده ای

به مو چوسنبلی از رو چو گل ز قدچون سرو

زفرق تا به قدم رشک گلستان شده ای

کنون فزون هوس صحبت است با تومرا

[...]

بلند اقبال