سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۲ - فصل فی ذکر القلب والتخلص فی العقل
گر تمنا کنی جهان دیدن
جمله اشیا در او توان دیدن
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲۴
با درد تو نیست روی درمان دیدن
دشوار بود وصل تو آسان دیدن
من دوش بخواب دیده ام زلف ترا
گوئی چه بود خواب پریشان دیدن؟
عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ (که همه اوست هر چه هست یقین - جان و جانان و دلبر و دل و دین)
روی جانان به چشم جان دیدن
خوش بود، خاصه رایگان دیدن
خوش بود در صفای رخسارش
آشکارا همه نهان دیدن
جز در آیینهٔ رخش نتوان
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۵
فرخ باشد جمال سلطان دیدن
جان زنده شود ز روی جانان دیدن
من سلسلهٔ عشق تو دیدم در خواب
یارب چه بود خواب پریشان دیدن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹۵
اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن
به هیچ روی نخواهم به گلستان دیدن
چه روی او نگرم، جان دهم که حیف بود
چنان جمالی وانگه به رایگان دیدن
رخش بدیدم و شد سرخ چشم من پیشش
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۲
ای دیده نمی شاید بی دوست جهان دیدن
بی روی دلارایش عالم نتوان دیدن
بازآی که بازآید در دیده مرا نوری
چون روی ترا بینم در صورت جان دیدن
هم دیده شود روشن هم روح بیفزاید
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۳
ز نعل مرکب تو بر زمین نشان دیدن
خجسته تر که مه نو بر آسمان دیدن
به شب مهی و به روز آفتاب چهره مپوش
که جز به روی تو مشکل بود جهان دیدن
خوش است دل به ملاقات رهروان درت
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱ - تتبع امیر سهیلی
توان دلیر به خورشید آسمان دیدن
ولیک ماه رخش را نمیتوان دیدن
صدش رقیب و هزارش هراس چون دیدم
به دل رسید بلا صد هزار زان دیدن
کند جنون مرا لحظه لحظه در طغیان
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۳
خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن
ولی گرانی سر کی بر آن توان دیدن
مرا ز تیغ تو بر استخوان بود زخمی
که همچو پسته توان مغز استخوان دیدن
ز تیر غمزه که تاب آرد ای کمان ابرو
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵
نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن
گلی نچیدن و دیدار باغبان دیدن
غبار کوی تنزل بدیده تا نگشتی
نمی توانی مسند بر آستان دیدن
خدا نصیب کند دیده ایکه بتوانی
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
صورت جان ز چه در روی تو نتوان دیدن
من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست
روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن
زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷۵
من و دزدیده در آن چاک گریبان دیدن
جلوه یوسفی از رخنه زندان دیدن
رمزی از بوالعجبی های نظربازان است
طبل رسوا زدن و شیوه پنهان دیدن
بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۴
خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن
چه خوب کرد که بلبل خزان ز گلشن رفت
شکسته رنگی گل را نمیتوان دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۵
خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن
چه خوب کرد که بلبل خزان ز گلشن رفت
شکسته رنگی گل را نمی توان دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۴
خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۵
خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن