کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
کرد این طمع خام تبه نام مرا
بیهوده بباد داد ایام مرا
قدری هیزم از تو طمع می دارم
تا پخته کند این طمع خام مرا
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
بس بود جاه و احترام مرا
یک علیک از تو صد سلام مرا
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
چو وصف لعل تو شیرین کند کلام مرا
مکیدنش کند آیا چگونه کام مرا؟
از اینکه نسبت دوری بلعل او دارد
عجب مدان که نگیرد عقیق نام مرا
به سر ز تاب رخت آتشی که من دارم
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳
کرده ای لبریز می جام مرا
دیده ای فال سرانجام مرا
می رود از خاطرت بی اختیار
گر نویسی بر زبان نام مرا
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
رنگ از رخ رفتهٔ من برد پیغام مرا
ترسم از جوش نزاکت چون رگ گل جا کند
تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا
دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
ای سید عالم بده انعام مرا
زیبای قبای صحت اندام مرا
خواهم کنی ای سید کونین به لطف
شیرین از شربت صفا کام مرا
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱
بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
زخم دل چندین زبان دادهست پیغام مرا
بینشانی مقصدم اما سراغ ما و من
جامهای دارد که پوشیدهست احرام مرا
عمرها شد در فضای بینشان پر میزنم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲
قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
کز من نمیماند نشان گر میبری نام مرا
حرفیست نیرنگ بقا، نشنیدهگیر این ماجرا
می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جاممرا
دارم ز سامان الست اولگداز آخر شکست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
بس که دشنام دهی چون شنوی نام مرا
یک نفر نیست که آرد به تو پیغام مرا
این تویی بر سر من سایه ز مهر افکندی
یا همایی به غلط ساخته وطن بام مرا
از در رحمت اگر پرده ز رخ برفکنی
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی
اوست کز کف برده آرام مرا
جای می پر کرده خون جام مرا
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۲۱ - رفتن سپهدار ابراهیم با مرد جاسوس به سپاه عامربن ربیعه
به مختار فرخ سلام مرا
رسانید و گویید نام مرا
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا
کردهاند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!
غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او
هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا
آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم
[...]