فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۷
بگوید بخاقان که بهرام رفت
به زاری و خواری و بیکام رفت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۸ - در مناجات و خاتمت
گرم نا پسندی بر اقلام رفت
حدیث از می و مطرب و جام رفت
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۵ - خردنامه بقراط
ز نبضش قرار از دل آرام رفت
به همراهی آن گل اندام رفت
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت
هر جا که دید سر و قدی خوش خرام رفت
دانی که داشت توبه ی من تا به کی ثبات
چندان که از سبو می گلگون به جام رفت
هرگز نمی شود که شود نام او بلند
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۲ - دنباله صحبت مرغ با جفت خود
ور گرفتم پای من در دام رفت
از تنم کی شوکت و کرکام رفت
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۶ - سوزانیدن زنان هندوان خود را با شوهران
عمر رفت و روز رفت و شام رفت
سال رفت و ماه رفت ایام رفت
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۵ - حکایت مرد روستایی ساده که تخم منار کاشت
سال رفت و ماه رفت ایام رفت
روز رفت و صبح رفت و شام رفت
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۶ - ایضاً در مدح شاه اولیاء ارواح العالمین له الفدا
بی تو نباشد عجب، گر زدل آرام رفت
می رود آرام دل، چون که دل آرام رفت
از رخ و زلف تو بود، گر زدل آرام رفت
بی رخ و زلفت زدل طاقت و آرام رفت
سعی نمودم بسی، در طلب تو ولی
[...]
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۶ - در معنی اینکه ملت محمدیه نهایت زمانی هم ندارد، که دوام این ملت شریفه موعود است
صبح از مشرق ز مغرب شام رفت
جام صد روز از خم ایام رفت