×
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - در تصفیهٔ نهاد گوید
از شواغل دماغ خالی کن
خیز و سودای لاابالی کن
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۹
خانهٔ دل ز غیر خالی کن
ترک این خلوت خیالی کن
از علی ولی ولایت جو
هم ولایت فدای والی کن
بندهٔ خادم علی می باش
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن
خاطر از وایه خود خالی کن
زین هنر پایه خود عالی کن
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۷ - عقد چهلم در التماس از مطالعه کنندگان که به نظر شفقت و نیکویی نگرند و از طریقه بدخویی و بدگویی در گذرند
خاطر از شوب غرض خالی کن
همت از صدق طلب عالی کن
بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترکیب بند در رثاء سلطان یعقوب
که گفت ای آتش جانسوز کاین بی اعتدالی کن
ز آب زندگانی ساغر جمشید خالی کن
چرا ای باد بر هم می زنی دریای هستی را
دگر گر می توان عالم پر از عقد لآلی کن
چه رستاخیز بود ای باد کاین بی قوتی کردی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲۶
سر بی مغز را از باده گلرنگ خالی کن
دل خود را مصفا از شراب لایزالی کن
چو نقش بوریا بر خاک نه پهلوی لاغر را
می ریحانی تحقیق در جام سفالی کن
چو ماه بدر عمری جلوه تن پروری کردی
[...]