گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

وصال حالت اگر عاشقی حلال کند

فراق عشق همه حالها زوال کند

وصال جستن عاشق نشان بی‌خبریست

که نه ره همهٔ عاشقان وصال کند

رهیست عشق کشیده میان درد و دریغ

[...]

۱۷ بیت
سنایی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸

 

کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟

به نام من ز لبت بوسه‌ای سؤال کند؟

دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود

چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند

نه محرمی که لبم نامهٔ بلا خواند

[...]

۱۰ بیت
اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۸ - در معنی سماع

 

صفت او زبان حال کند

چه بود ناله‌ای که نال کند؟

۱ بیت
اوحدی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او

 

اگرش هیبت تو لال کند

نتواند که عرض حال کند

۱ بیت
هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

صعوه کز باز اخذ بال کند

پر خود نیز پایمال کند

۱ بیت
وحشی بافقی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۲

 

جمال را نگه تلخ او جلال کند

حرام را لب میگون او حلال کند

زبان برگ گل از خون گرم بلبل سوخت

نه خون ماست که هر خار پایمال کند

خم سپهر نیاورد تاب باده عشق

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۳

 

اجل چه کار به جانهای با کمال کند

چرا ملاحظه خورشید از زوال کند

ز گل برید چو شبنم به آفتاب رسید

دگر چرا کسی اندیشه مآل کند

جز این که رخنه آزادیش فروبندد

[...]

۱۳ بیت
صائب
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۹ - در تحقیق‌ افعال خضر و اسرار آن

 

وآن یتیمان عارفان سالکند

کز پدر بر گنج‌ وحدت‌ مالکند

۱ بیت
صفی علیشاه