سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
وصال حالت اگر عاشقی حلال کند
فراق عشق همه حالها زوال کند
وصال جستن عاشق نشان بیخبریست
که نه ره همهٔ عاشقان وصال کند
رهیست عشق کشیده میان درد و دریغ
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵۷ - من زَهَد فیالدّنیا وَجَد مُلکا لایبلی
بعد از آن مر مرا سؤال کند
آروزهای بس محال کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۷ - فی فضیلته علیهالسلام علی جبرئیل و سائر الانبیاء علیهمالسلام
گفتم ار زین سپس سؤال کند
هرچه گوید مرا زوال کند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸
کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
به نام من ز لبت بوسهای سؤال کند؟
دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود
چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند
نه محرمی که لبم نامهٔ بلا خواند
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او
اگرش هیبت تو لال کند
نتواند که عرض حال کند
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
صعوه کز باز اخذ بال کند
پر خود نیز پایمال کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۲
جمال را نگه تلخ او جلال کند
حرام را لب میگون او حلال کند
زبان برگ گل از خون گرم بلبل سوخت
نه خون ماست که هر خار پایمال کند
خم سپهر نیاورد تاب باده عشق
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۳
اجل چه کار به جانهای با کمال کند
چرا ملاحظه خورشید از زوال کند
ز گل برید چو شبنم به آفتاب رسید
دگر چرا کسی اندیشه مآل کند
جز این که رخنه آزادیش فروبندد
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۹ - در تحقیق افعال خضر و اسرار آن
وآن یتیمان عارفان سالکند
کز پدر بر گنج وحدت مالکند