گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

 

شبی باد مسیحا در دماغش

نه آن بادی که بنشاند چراغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

 

فروغ روی شیرین در دماغش

فراغت داده از شمع و چراغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو

 

ز خواب ایمن هوس‌های دماغش

ز بی‌خوابی شده چشم و چراغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

رسیده آتش دل در دماغش

ز گرمی سوخته هم‌چون چراغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

دل شیرین به درد آمد ز داغش

که مرغی نازنین گم شد ز باغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

مغز‌ش ز حرارت دماغش

سوزنده چو روغن چراغش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

شد چشم‌زده بهار باغش

زد باد تپانچه بر چراغش

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه

 

کسی کان نور نبود در دماغش

بهشتی گر بود نبود چراغش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

ولیکن گر رسد بر پشت داغش

همه چنگل برآرد از دماغش

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

 

اگر روحی رسد سوی دماغش

درون‌ِ دل فرو میرد چراغش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴ - در فضیلت امیرالمؤمنین عمر فاروق

 

چو دین را مغز بودی در دماغش

بسی کردند روغن در چراغش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

ز گردون برتری جوید دماغش

به پیش آفتاب آید چراغش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

چو مادر دید ماه و سرو باغش

جهان روشن شد از چشم چراغش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

به زیر سایهٔ طوبی باغش

بهشتی بود گل‌ها چون چراغش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بشه گفتا نگفتم سوی باغش

نباید برد پر سودا دماغش

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید

 

چو عجب و نخوت آمد در دماغش

یکی روغن بریزد درچراغش

عطار
 
 
۱
۲