گنجور

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶

 

همه کار ماسخت ناساز بود

بورد گشتن چه آغاز بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو

 

که درهند مردی سرافراز بود

که با لشکر و خیل و با ساز بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۱

 

کنون آنچ ما را به دل راز بود

بگفتیم چون بخت ناساز بود

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱ - آغاز

 

یکی که‌ش نه آز و نه انباز بود

نه انجام باشد‌، نه آغاز بود

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

به هر سو که دو گرد کین ساز بود

میانشان یکی آتش انداز بود

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت

 

بسی پشه هر سو به پرواز بود

که هر پشه ای مهتر از باز بود

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا

 

اگر چه همه کار با ساز بود

که با شاه دلدار انباز بود

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۶ - رفتن قبادِ کاوه به کارزار کوش

 

همین مایه بود و همین ساز بود

سپاهی که با آن سرافراز بود

ایرانشان
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

کار تو همه سرکشی و ناز بود

وین کبر زوال حسنش انباز بود

در زلف نظر کن و بتحقیق بدان

در پای آید هر که سرافراز بود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین

 

دوالی که سالار ابخاز بود

به نیروی شه گردن‌افراز بود

نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

دایما از عشق در پرواز بود

گاه با گنجشک و گه با باز بود

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

در سلوک خویشتن در راز بود

عاشق جانان خوش آواز بود

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

اینچنین میل از مجاز بود

در حقیقت نه از نیاز بود

سلطان ولد
 

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - فی التواضع

 

یا چو طاووس دل‌نواز بود

با هنرمند همچو باز بود

همام تبریزی
 
 
۱
۲
۳