فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
ز بس زیور چو باغ نوبهاری
ز بس گوهر چو گنج شاهواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
یکایک چون گوزن رودباری
ندیده روی شیر مرغزاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
رسید آن آب در هر مرغزاری
پدید آمد چو جیحون رودباری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به شبگیران چنان نالم به زاری
که بلبل بر گلان نوبهاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
جهانی دیگر از گوهر بر آری
زمینش بر سر مویی بداری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
نگر تا هیچ گونه غم نداری
کزین اندوهت آید رستگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به بالا همچو سرو جویباری
به چهره همچو باغ نوبهاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
ابا چندین که دارد مردواری
به دل این داغ دارد کش تو داری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
نه دانش سود دارد نه سواری
نه هشیاری و نه پرهیزگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
کنون تا کی چنین تیمار داری
چنین بیجاده بر دینار باری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
اگر گنج همه شاهان تو داری
نیابی کام چون بی شوی و یاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
دل من داری و شاید که داری
که بر دل داشتن چابک سواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
اگر شایم به مهر و دوستداری
ز من بردار بار گرم و خواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
به بالا همچو سرو جویباری
فراز سرو باغ نوبهاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
پشیمان شد ز مهر و مهرکاری
گزید آزادگی و ترسگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
مرا چون بد سگالان خوار داری
به روزی چند بارم برشماری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
ز بس بر دشت غرقاب بهاری
نگیرد یوز آهو بی سماری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
به ایران و به توران نامداری
که بر ایران و توران کامگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
منم همچون پیاده تو سواری
ز رنج رفتن آگاهی نداری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
مرا نامی رسید از شویداری
مرا رنجی رسید از مهرکاری