گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸

 

یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد

جان و تنم بخست او شیشه من شکست او

گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد

شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۲

 

این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد

بی تیغ می‌برد سر و بی‌دار می‌کشد

مهمان او شدیم که مهمان همی‌خورد

یار کسی شدیم که او یار می‌کشد

چون یوسفی بدید چو گرگان همی‌درد

[...]

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

چشم توام به غمزهٔ خونخوار می‌کشد

آن خونبها بود که دگربار می‌کشد

ترسم کشند از حسدم بار و هم‌نشین

گر گویم این به کس که مرا بار می‌کشد

آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان

[...]

کمال خجندی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد

زهریست این که اندک و بسیار می‌کشد

عمرت دراز باد که ما را فراق تو

خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد

مجروح را جراحت و بیمار را مرض

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰۹

 

کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار می‌کشد

روزن ز دود بیشتر آزار می‌کشد

زحمت درین بساط به قدر بصیرت است

سوزن ز پای راهروان خار می‌کشد

از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱۰

 

آیینه‌ام ز روشنی آزار می‌کشد

خاطر به سیر سبزه زنگار می‌کشد

با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند

منصور را ببین که چه از دار می‌کشد

این بوستان کیست که مژگان آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۲

 

آزاده، از حیات خود آزار می‌کشد

باری‌ست این، که دوش سبکبار می‌کشد

بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز

زین خون گرم، نیشتر آزار می‌کشد

تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم

[...]

حزین لاهیجی