نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
هرکهرا این نگار میباید
نه یکی جان، هزار میباید
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۵
مرا به صبحدمی گل به بار می باید
به باغ دامن و دست نگار می باید
چو مست گشت دل از باده ی غم تو مرا
ز جام لعل تو دفع خمار می باید
اگرچه هست عنایت تو را به سوی رهی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳
دل از غم زار و یارش صحبت اغیار میباید
هلاک جان عاشق را همین در کار میباید
به لاف عاشقی نتوان ز خیل عشقبازان شد
جگر پرخون و دل پُردرد و دل افگار میباید
به اندک عشوهٔ لطفی که از یاری کسی خواهد
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
گل آمد ساقیا محبوب گلرخسار میباید
می بیغش به دست آمد گل بیخار میباید
چرا باشند مرغان بهشتی حبس در مکتب
مقام این تَذَروان گوشهٔ گلزار میباید
چو نام دوستی بردی بیفشان از وفا تخمی
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳
دگر خلوت به عشرتخانهٔ خمّار میباید
ز وجد صوفیان صد حقه بازار میباید
چنان با عشرت ده روزهٔ بلبل حسد داری
که پنداری در این گلشن گل پربار میباید
خزان جور زلف او دراز افسانهای دارد
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳
به داغ کفر و دین در کوچه و بازار می باید
به خلوت سبحه بر کف، در میان زنار می باید
حکایت های هشیارانه سنجد فهم بدمستی
ولیکن نکتهٔ مستانه را هشیار می باید
بساطی که در آن طرح دو عالم می توان کردن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۵
ز سوز عشق داغی بر دل افگار میباید
چراغی بر سر بالین این بیمار میباید
ز لعل آبدار او تمنایی که من دارم
مرا در دست صد انگشتر زنهار میباید
پریشان دارد از صد رهگذر تسبیح، احوالم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۶
نکویان را عتاب و لطف با هم یار میباید
زبان تلخ با لبهای شکربار میباید
درین بستانسرا چون سرو معشوقی و رعنایی
به قامت راست ناید، شیوهٔ رفتار میباید
نه آسان است جمع آوردن اسباب دلداری
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دلی هشیار میباید
مرا امید بهبودی نمانده است ای خوشا روزی
که میگفتم علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق اما جنونش را
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۶ - گفتار هفتم در سیاست و شرط ریاست
فکرتی استوار میباید
شرط هایی به کار میباید