گنجور

 
بابافغانی

گل آمد ساقیا محبوب گل‌رخسار می‌باید

می بی‌غش به دست آمد گل بی‌خار می‌باید

چرا باشند مرغان بهشتی حبس در مکتب

مقام این تَذَروان گوشهٔ گلزار می‌باید

چو نام دوستی بردی بیفشان از وفا تخمی

زبان چرب را شیرینی گفتار می‌باید

خوشست آن وعده کز جانان به مقصودی رسد عاشق

به گفتن راست ناید، کار را کردار می‌باید

نه آسان است کشتن خلق را و ساختن زنده

لب شکرفشان و غمزهٔ خونخوار می‌باید

از اندک می که بنشاند غباری نیست آزاری

بلا اینست کاین جنس نکو بسیار می‌باید

هر آن محنت که در عالم از آن دشوارتر نبود

به یاری می‌توان از پیش بردن یار می‌باید

جمال چهرهٔ معنی ندارد عاشقی چندان

متاعت یوسفست ای دل کنون بازار می‌باید

فغانی خانه ویران ساز تا نامت بقا گیرد

اثر خواهی که ماند در جهان آثار می‌باید

 
 
 
اهلی شیرازی

دل از غم زار و یارش صحبت اغیار می‌باید

هلاک جان عاشق را همین در کار می‌باید

به لاف عاشقی نتوان ز خیل عشقبازان شد

جگر پرخون و دل پُردرد و دل افگار می‌باید

به اندک عشوهٔ لطفی که از یاری کسی خواهد

[...]

شیخ بهایی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی

[...]

عرفی

دگر خلوت به عشرت‌خانهٔ خمّار می‌باید

ز وجد صوفیان صد حقه بازار می‌باید

چنان با عشرت ده روزهٔ بلبل حسد داری

که پنداری در این گلشن گل پربار می‌باید

خزان جور زلف او دراز افسانه‌ای دارد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
صائب تبریزی

ز سوز عشق داغی بر دل افگار می‌باید

چراغی بر سر بالین این بیمار می‌باید

ز لعل آبدار او تمنایی که من دارم

مرا در دست صد انگشتر زنهار می‌باید

پریشان دارد از صد رهگذر تسبیح، احوالم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
رضاقلی خان هدایت

ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح

نصیحت گوش کردن را دلی هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نمانده است ای خوشا روزی

که می‌گفتم علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق اما جنونش را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه