گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۴ - غمزه یار

 

ز بس خونها که می ریزی به غمزه

شمار کشتگان ناید به یادت

گر از خون ریختن شرمت نیاید

ز رنج غمزه باری شرم بادت

عسجدی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

برهنه کرد صورت‌شان ز مادت

سراسر رهنمایان سعادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

هم از ویرو هم از من شرم بادت

که از ما سوی رامین گشت یادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

بدو گفت ای ز سگ بوده نژادت

به بابل دیو بوده اوستادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

بگو ای رفته مهر من ز یادت

میان مهربانان شرم بادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه ماند از کامها کایزد ندادت

چرا دیو آورد انده به یادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

زیادت گشته شد روز سعادت

به هنگامی که شب گردد زیادت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدیح

 

دل از دولت همیشه شاد بادت

که ما شادیم تا بینیم شادت

تو آنی کز خرد چیزی نماندست

درین گیتی که آن ایزد ندادت

ستوده سیرت و پاکیزه طبعت

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

در دوستی ای صنم چو دادم دادت

بر من ز چه روی دشمنی افتادت

دشمن خوانی مرا و خوانم بادت

ای دوست چو من هزار دشمن بادت

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

ای مانده زمان بنده اندر یادت

دادست ملک ز آفرینش دادت

تو عید منی به عید بینم شادت

ای عید رهی عید مبارک بادت

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت

انگیخته دولت جهان دل شادت

ای روز جهان مبارک از دولت تو

روز نو و سال نو مبارک بادت

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

یکباره ز ما فلک فراغت دادت

یکباره فراموش شدیم از یادت

با کم ز منی رای وصال افتادت

گفتی که به از تست مبارک بادت

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح رکن الدین

 

صدر جهان رکن دین سپهر سعادت

آنکه مر او را مسلمست سیادت

هست محلش ز اوج چرخ فراتر

هست عطایش زابر و بحر زیادت

عقل ازو قاصرست وقت کفایت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

رئیس و سید شرق و خراسان

جمال تو سعادت را سعادت

چو خواهی کت سعادت بیش گردد

همی کن مر سعادت را اعادت

همه شغل تو در علم است و در عدل

[...]

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

فلک در نیکوئی انصاف دادت

سرگردن کشان گردن نهادت

جهان از فتنه آبستن شد آن روز

که مادر در جهان حسن زادت

جهانی نیم کشت ناوک توست

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

زبانم را چنان ران بر شهادت

که باشد ختم کارم بر سعادت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۹ - در چگونگی دیدار کالبد در خواب

 

جوابش داد کز چندین شهادت

خیال مردم را با تست عادت

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی

 

چون خرمن خود به باد دادت

بد عهد شد و نکرد یادت

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode