دل از دولت همیشه شاد بادت
که ما شادیم تا بینیم شادت
تو آنی کز خرد چیزی نماندست
درین گیتی که آن ایزد ندادت
ستوده سیرت و پاکیزه طبعت
گزیده فعلت و نیکو نهادت
چو چرخ عالی از رتبت محلت
چو آب صافی از پاکی نژادت
زمین پیراسته است از تیغ تیزت
جهان آراسته است از دست رادت
میان بندگی اقبال بستت
زبان محمدت دولت گشادت
به خدمت بخت هم زانو نشستت
به حرمت فتح در پیش ایستادت
همی تازه شود عالم به نامت
همی باده خورد دولت به یادت
هنرمندی ز تو نادر نباشد
چو ملک شاه باشد اوستادت
همایون باد بر تو عید و هر روز
که از گردون بر آید عید بادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس خونها که می ریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
برهنه کرد صورتشان ز مادت
سراسر رهنمایان سعادت
رئیس و سید شرق و خراسان
جمال تو سعادت را سعادت
چو خواهی کت سعادت بیش گردد
همی کن مر سعادت را اعادت
همه شغل تو در علم است و در عدل
[...]
فلک در نیکوئی انصاف دادت
سرگردن کشان گردن نهادت
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
جهانی نیم کشت ناوک توست
[...]
زبانم را چنان ران بر شهادت
که باشد ختم کارم بر سعادت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.