گنجور

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۶

 

در حلقۀ گیسوی تو هر حلقه اسیری

وز نرگس خمار تو هر گوشه خرابی

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۷

 

در ره بادیه کردیم سراغی تو بسی

واقف از کعبۀ کوی تو ندیدیم کسی

دست بردامن زاهد زدنم عیب مکن

غرقه در بحر زند چنگ بهر خار و خسی

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۸

 

ای سرمه‌سای چشم بتان خاک راه تو

صد حلقه دل به حلقهٔ زلف سیاه تو

گر در سر است قتل جهانیت باک نیست

بر پای خود کشم به قیامت گناه تو

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۹

 

آنقدر مهلتم از هجرده ایجان که بدل

نقشی از صورت زیبای تو تصویر کنم

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۰

 

ای زلف ز بسکه خود پریشانی

آشفتگی دلم نمیدانی

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۲

 

مزن تیر بر سینه ام ناتوانی

که دارم ولی ناتوان از جدائی

مشو غایب از دیده یکدم خدا را

که خواهد زتن رفت جان از جدائی

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۳

 

ریزند خون من آخر خوبان بعربده جوئی

نی نیست جای شکایت کاین است رسم نکوئی

ای داده دل بجدائی تا کی قرین جفائی

سوی صفا نگرانی راه وفا نپوئی

خواهم که بخت مساعد یاری کند بدو چیزم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۴

 

پی تیر نگاهی چند گیرم دامنت زخمی

که آفت‌هاست در تأخیر و جان بر مرگ مستعجل

خدا را ای خدنگ غمزه تعجیلی که می‌ترسم

کند صید دگر صیاد را از صید من غافل

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۵

 

چه مژده بود که باد سحرگهی آورد

هوای شور و طرب بر دلم رهی آورد

دل از سموم حوادث کنون شود ایمن

که رو به سایهٔ آن قامت سهی آورد

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۳

 

آه از آنروز که در دشت بلا غوغا بود

شورش روز قیامت بجهان برپا بود

خصم چوندایره گرد حرم شاه شهید

در دل دایره چون نقطه پابرجا بود

عرصه دشت چو دیبای منقش از خون

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۴

 

بازم از این واقعۀ دشت بلا یاد آمد

خرمن صبر و ثباتم همه بر باد آمد

در شگفتم ز چه در هم نشد اجزای وجود

زان همه ضعف که بر علّت ایجاد آمد

آه از آندم که شه دین بهزاران تشویش

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵

 

ای ز داغ تو روان خون دل از دیدۀ حور

بی تو عالم همه ماتم‌گده تا نفخهٔ صور

خاک‌بیزان به سر اندر سر نعش تو بنات

اشگریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور

ز تماشای تجلای تو مدهوش کلیم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۶

 

جامی که شاه تشنه‌لبان بود مست از او

هر کو چشید از آن ز غم خویش رست از او

عباس نامدار که کس دست از او نبرد

چون خورد از آن پیاله به خون شُست دست از او

افتاد نخل قامتش از پا نخورده آب

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۷

 

شهید عشق که تنگ است پوست بر بدنش

تو خصم بین که به یغما زره برد ز تنش

زره به غارت اگر برد خصم خیره چه غم

که بود جوشن تن زلف‌های پرشکنش

چه آب بست به گلزار بوتراب سپهر

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۸ - زبانحال از قول حضرت ابی عبدالله در قتلگاه است

 

تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

پیرهن گو همه پر باش ز پیکان بلا

که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم

باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۴ - از قول حضرت سکینه سلام الله علیها با ذو الجناح

 

لیک پیِ اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای

پیل بودی تو چرا مات ز راه آمده‌ای

برگ‌برگشته و تن‌خسته و بگسسته‌لگام

هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای

ای فرس قافله‌سالار تو کشتند مگر

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۵ - آمدن اهل‌بیت به مصرع شهدا و زبان حال از قول جناب زینب به حضرت سیدالشهداء

 

چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش

زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش

هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان

کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش

زان میان زینب دل‌سوخته با ناله و زار

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۶ - ایضا

 

برادر بی‌تو در چشمم جهان تنگست می‌نالم

فلک را بی‌سبب با من سر جنگست می‌نالم

به صید آشیان گم کرده مرغ بی‌پر و بالی

ز هرسو دامن قومی پر از سنگست می‌نالم

نه زنجیر جفا بر گردنم تنک است از آن گویم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۸ - ایضاً

 

نادم نئی ز دور خود ای آسمان هنوز

دشمن بگریه آمد و تو سرگران هنوز

شرمت نشد فرات که لب تشنه جان حسین

بسپرد در کنار تو و تو روان هنوز

غلطان بخون برادر با جان برابرم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۹ - ایضا

 

آغشته بخون پیکر شاه مدنی بین

درۀ نجفی رنگ عقیق یمنی بین

چون پردۀ بادام کفن در تن اکبر

گلگون کفنی بنگر و گل پیرهنی بین

هر گوشه کمین کرده بوی سخت کمانی

[...]

نیر تبریزی
 
 
۱
۷۰۸
۷۰۹
۷۱۰
۷۱۱
۷۱۲
۷۷۰