رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی
ساقیا زاهد بیچاره بود مست غرور
بدهش جرعهای از باده که هشیار شود
بر رخ دل بگشا روزنی از گلشن عشق
تا مگر فارغ ازین عالم پندار شود
روز اول که دلم را هوس زلف تو شد
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی
شمع ما پنهان هوای خانهٔ خمار داشت
نیمه شب تنها ندانم با که آنجا کار داشت
آنکه دیدی سرگران در بزم ما دردی کشان
نامسلمانم اگر در سر بجز دستار داشت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی
در حیرتم آیا ز چه رو مدرسه کردند
جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۳ - صمد همدانی قُدِّسَ سِرُّه
ز کعبه عاقبت الامر سوی دیر شدم
هزار شکر که من عاقبت بخیر شدم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۴ - صدقی کرمانی
گر از پیمانهٔ ما باده دادی جمله را ساقی
ز عقل و هوش در عالم نماندی ذرّهای باقی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی
نکند حادثهٔ دور فلک تأثیری
وز دیاری که در آن خانهٔ خماری هست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی
غیر از گل حسرت از گل من
سر بر نزند گیاه دیگر
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی
خوش گفت پیر عقلم دوش از سر کرامت
عشق بتان ندارد حاصل بجز ندامت
از حادثات گیتی ایمن شوی و فارغ
در کوی می فروشان سازی اگر اقامت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۵ - طبیب شیرازی
بر هر چه نظر میکنم از وی اثری هست
وندر دل هر قطره ز بحرش گهری هست
بیهوده مرو در پی هر زاهد و واعظ
کز آن خبری نیست که با او خبری هست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
تو و خار مغیلان زاهدا در طی منزلها
من و راه خرابات و طواف کعبهٔ دلها
دراینمنزلکهپرخوفاستمادرخوابوهمراهان
ز خوف رهزنان بستند پیش از وقت محملها
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
در صومعهٔ صوفی اوصاف تو میخوانند
در محکمهٔ مفتی غوغای تو میبینم
از چنگ و نی و مطرب آواز تو میآید
در جام و خم ساقی صهبای تو میبینم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
خواهی نشود محتسب از مستیات آگاه
ای پخته ز هم ساغری خام حذر کن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
کسی که ساغر چون آفتابش از کف دوست
سحر طلوع کند طالعش همایون است
به این امید که سیلم به کوی دوست برد
ز آب چشم کنارم چو رود جیحون است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
زاهد آن دوزخ که داری بیم از آن
شعلهای از آه آتشبار ماست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی
حجاب عقل اگر مانع نباشد
بود آسان به وصل او رسیدن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۷ - عیانی جهرمی
حسن یار ماست در هر جا که دلها میبرد
گرچه هر دلدادهای را دلستان دیگر است
سرو و گل خار است در چشمم که اندر دل مرا
گلستان دیگر وسرو روان دیگر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۷ - عیانی جهرمی
تو مجنون نیستی تا حسن لیلی جلوه گر بینی
برو وامق شو و آنگه نظر کن روی عذرا را
زمانی گوش جان بگشا که در تسبیح حق یابی
چو حجاج حرم آواز ناقوس کلیسا را
چو خواهی جذبهٔ پیغمبری و عشق بشناسی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۷ - عیانی جهرمی
جز یکی بیش مدان ناظر و منظور و نظر
باش یک بین و فرو بند دو چشم حولی
آشکارا و نهان همچو عیانی شب و روز
تا نفس هست علی گوی و علی گوی علی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۸ - علی کرمانی
یاری که به نیرنگ و فسون مشهور است
وز دیدهٔ اهل حس رخش مستور است
کوران نشناسند جمالش ورنه
صاحب نظران را همه جا منظور است
مست می عشق تو ز کس بیمش نیست
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۹ - عارف اصفهانی
در زیر پر خویش کشیده است سر از غم
هر مرغ که از دام تو بگریخته دیدم