گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - شیخ ابوعامر

 

خسروا زاصطبل تو کو معمور باد

وارث اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید

مرکب میمون آدم دام توفیقه که هست

یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید

گفت با اسب قدیم آخر که تو باری بگو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۸ - دروغ

 

الله الله مگرد گرد دروغ

ورچه در گردن تو یوغ بود

نکند هیچ خوب و زشت بقا

گرش بنیاد بر دروغ بود

صبح کاذب اگر چه بفروزد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - صبر

 

دوستی گفت صبر کن زیراک

صبر کار تو خوب زود کند

آب رفته بجوی باز آرد

کارها به از آنچه بود کند

گفتم ار آب رفته باز آید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - اسبک

 

دعاگو اسکبی دارد که هر روز

ز عشق کاه تا شب میخروشد

غزل میخوانم و در وی نگیرد

دو بیتی نیز کمتر می نیوشد

توقع دارد از انعام مخدوم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - شوق

 

بخدائی که رخت عزت او

در سرای کهن نمی گنجد

وز عدم ذره بی اجازت او

در خم کاف کن نمی گنجد

کانچه اندر ضمیر شوق منست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - مقتدایان شهر

 

خواجگان را نگر برای خدا

کاندر این شهر مقتدایانند

همه عامی و آنکه از پی فضل

لاف پیما و ژاژ خایانند

هر یکی در ولایت و ده خویش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۳ - سهل ممتنع

 

برای دست تو رای کرم چو سهل آمد

چرا ببخت من این سهل ممتنع گردد

چو فرصتست غم کار من بخورزان پیش

که روزگار برین کار مطلع گردد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - باد صبا

 

دم عیسی است مگر باد صبا

که دل مرده بدو زنده شود

گل چو بدعهدی و رعنائی کرد

دولتش زود پراکنده شود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - شمسه نرگس

 

ای مُلک به‌دیدار تو چون باغ به‌گل شاد

عالم به‌وجود تو چو روح از جسد آباد

با رحمت تو دود سقر مروحهٔ روح

با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد

از حزم تو پوشید زره قامت ماهی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - خدایگان شریعت

 

خدایگان شریعت علاء دین رسول

رسول عزم تو از باد تیز تر گذرد

سپهر پیر باین نیلگون قبا که بود

بدرگه تو رهی وار با کمر گذرد

اگر همای جلال تو بال بگشاید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - ذم زاد بوم

 

چند گوئی مرا که مذمومست

هر که او ذم زاد بوم کند

آنکه از اصفهان بود محروم

چون تواند که ذم روم کند

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مغز معنی

 

چون ز مدح تو بر اندیشیدم

مغزی از پوست ببیرون آمد

سر تو سبز و دلت خرم باد

که رخ بخت تو گلگون آمد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - انقلاب اصفهان

 

دیدی تو اصفهانرا آنشهر خلد پیکر

آن سدره مقدس آن عدن روح پرور

آن بارگاه ملت وان تختگاه دولت

آن روی هفت عالم وانچشم هفت کشور

هر کوچه جویباری محکم بمهر عصمت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - خوان خواجه

 

خواهی که نزد خواجه قبولی بود ترا

منشین بخوان او برو از نان او مخور

ور چند گویدت تبکلف که نان بخور

فرمانبر آنچه گفت و بفرمان اومخور

زنهار خورولیک مخور نانش زینهار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - نان تهی و نام نکو

 

گفتم بجوانی که بعالم در

من مرد ندیدستم از و بهتر

چون می نکنی خدمت مخدومی

کت گردد کار از همه سو بهتر

گفتا که بسی کرده ام اندیشه

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - پاس راز

 

بخدائی که علم واسع او

از سرایر جدا نشد هرگز

کان سخن کامد از تو در گوشم

با زبان آشنا شد هرگز

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - شهر پر آشوب

 

این چه شهریست سراسر آشوب

وین چه قومند سراسر تلبیس

با چنین شهر سقی الله دوزخ

با چنین قوم عفا الله ابلیس

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - مجیرالدین بیلقانی در مدح جمال الدین گفته

 

قسم بواهب عقلی که پیش رای قدیم

یکیست چشمه خورشید و سایه عنقاش

همیشود بیکی امر او چو سایه بچاه

در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش

که هست طبع جمال آفتاب تأثیری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۵

 

ای آفتاب برج سیادت روا مدار

گر بر مثال جاه تو انجم شود نقط

آگه شود زمانه زاسرار لوح غیب

گر قوت بیان تو ماند برین نمط

آنجا که کلک مدح تو خواهد مسیر عقل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - بحث علمی

 

اختلاف اهل علم از روی دانش رحمتست

زان که کفر از حجت ایشان شدست اندر گُریغ

یک مثل گویم درین معنی که روشن گرددت

همچو نور از جرم خورشید و چو برق از روی تیغ

تیغ کوه و تیغ خورشید آن قوی این روشن است

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۴۰۰