صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۶ - عبداللطیف
خود آن عبداللطیف اندر مقام است
که لطفش بر عبادالله تمام است
بموقعهای لطف او هست بینا
ز ادراک لطیف و قلب دانا
بداند لطف را موقع کدام است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۷ - عبدالخبیر
دگر هم زاولیا عبدالخبیر است
که ز اشیاء آگه از لطف ضمیر است
ز هر چیزی حق او را مطلع کرد
حجاب از چشم قلبش مرتفع کرد
ز قبل و بعد هر شیئی خبر یافت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۸ - عبدالحلیم
بود عبدالحلیم آنکس که تعجیل
ندارد در جنایتها ز تکمیل
نماید در عقوبتها تعلل
کند آزار خلقان را تحمل
گرش بندند بر زنجیر و اغلال
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۹ - عبدالعظیم
بود عبدالعظیم آنکو ز رتبت
کند بر وی تجلی حق بعظمت
پس او آرد تذلل در ولایت
ادای حق عظمت را بغایت
بچشم خلق پس ذات قدیمش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۰ - عبدالغفور
بود عبدالغفور اندر مکارم
به غفران جنایات و جرائم
ببخشد هر چه باشد جرم و عصیان
بپوشد هر چه باشد عیب و نقصان
تفاوت نیستش با عبد غفار
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۱ - عبدالشکور
بود عبدالشکور آنکس که دایم
بود کارش سپاس و شکر منعم
نداند نعمتی را جز ز حضرت
نه بیند هیچ از وی غیر نعمت
به صورت گرچه آن رنج است و نقمت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۲ - عبدالعلی
بود عبدالعلی آنکس که برتر
بود قدر وی از اقران سراسر
خیال و همتش پیوسته عالی
بود از بهر تحصیل معالی
ز اقران و ز اخوان معلی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۳ - عبدالکبیر
دگر عبدالکبیر این ناگزیر است
که او از کبریای حق کبیر است
زکبر حق نه کبر غیر لایق
نماید کبریائی بر خلایق
ز کبر خود فنا شد کبریا یافت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۴ - عبدالحفیظ
بود عبدالحفیظ آنکو نگهدار
بود حقش ز سو حال و کردار
ز هر چیزیکه باشد نقص حالش
نگهدارد هم از ضعف و زوالش
بحق محفوظ از هر احتمال است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۵ - عبدالمقیت
دگر عبدالمقیت او گاه و بیگاه
بود از حال هر محتاج آگاه
بداند قدر و وقت و احتیاجش
رساند هر چه شاید با مزاجش
موفق بهر انجاح مطالب
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۶ - عبدالحسیب
دگر هم ز اولیا عبدالحسیب است
که فیض حسبی اللهش نصیب است
بنفس خود بود دایم محاسب
نگر حتی بر انفاسش مراقب
مگر تا یک نفس نکشد بعفلت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۷ - عبدالجلیل
نمایم واقف از عبدالجلیلت
که هست او در جلالتها دلیلت
حق او را ساخت مرآت کمالش
که باشد مظهر وصف جلالش
جلال حق چو او در ما سوا دید
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۸ - عبدالکریم
بود عبدالکریم آنکس که مشهود
شد این اسمش بجان زاکرم ذیجود
تجلی بروی از وصف کرم کرد
وزین وجهش عزیز و محترم کرد
تحقق یافت بر وصف عبودت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۹ - عبدالرقیب
بود عبدالرقیب آنکس که در کیش
بخود بیند رقیبش اقرب از خویش
پس از درک فنای خویش بینی
که این اسمش کند برجان تجلی
ندارد از حدود حق تجاوز
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۰ - عبدالمجیب
مگر عبدالمجیب اول اجابت
نماید دعوت حق را بطاعت
چو بشنید او که خوانندش بدرگاه
بدستور «اجیبوا داعی الله»
اجابت کردن چون حق را بدعوت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۱ - عبدالواسع
ز عبدالواسعت گویم بواقع
که باشد مظهر او بر اسم واسع
هر آنچه باشد اندرعون و حولش
دهد وسعت بر آن از فضل و طولش
ز چیزی وسعت اوما بواجب
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۲ - عبدالحکیم
بود عبدالحکیم آن کوست بینا
بموقعهای حکمت اندر اشیاء
موفق او بتوفیق سداد است
بقول و فعل کز حقش نهاد است
نبیند او خلل در شیئی الا
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۳ - عبدالودود
بود عبدالودود آن پاک زادی
بحق اولیا کامل ودادی
پس او را دوست دارد حق تعالی
بدلها حب او را سازد القا
پس او را خلق یکجا دوست دارند
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۴ - عبدالمجید
دگر از اولیا عبدالمجید است
که مجدش بین خلق از حق پدیداست
بخلق و وصف حق دارد تخلق
محاسن یافت اندر وی تحقق
کند تمجید او هر کس در اوصاف
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۵ - عبدالباعث
تو عبدالباعث آنرا دان که احیا
نماید قلب او را حق تعالی
حیاتی از حقیقت با زیادی
دهد او را پس از موت ارادی
بود موت ارادی نزد دانا
[...]