لاله رویاند سرشکم تازه در هر مرحله

پس بهاری دارد از من در زمستان قافله

عشق دلبر قرعه زد چون دل نصیب او رسید

راه پیشش برگرفتم دل بدو کرده یله

بر من رفته دل تفته دماغ از هجر او

[...]

ای نصرت و فتح پیش بر کرده

تن پیش سپاه دین سپر کرده

بر دست نهاده عمر شیرین

جان گردمیان خود کمر کرده

از ملتان تا به حضرت غزنین

[...]

دولت خاص و خاصه زاده شاه

رایت فخر بر کشید به ماه

تاج گردون محمد آنکه گرفت

در بزرگیش ملک و عدل پناه

ملک را داد رای او رونق

[...]

ای سرد و گرم دهر کشیده

شیرین و تلخ دهر چشیده

اندر هزار بادیه گشته

بر تو هزار باد وزیده

بی حد بنای آز کشفته

[...]

ای ملک ملک چون نگار کرده

در عصر خزانها بهار کرده

شغل همه دولت قرار داده

در مرکز دولت قرار کرده

از عدل بسی قاعده نهاده

[...]

ای به عارض سپید و زلف سیاه

چون لب خود نبید لعل بخواه

روی دولت سپید و قصر سپید

روز دشمن سیاه و چتر سیاه

مملکت را هزار شمع فروخت

[...]

ای ذکر خنجر تو به عالم سمر شده

وز عدل تو به چین و به ماچین خبر شده

گردون به پیش همت تو گشته چون زمین

دریا به نزد دو کف تو چون شمر شده

زی حلم و طبع تو نسب آرند کوه و بحر

[...]

ز در درآمد دوش آن نگار من ناگاه

چو پشت من سر زلفین خویش کرده دو تاه

چگونه شاد شود عاشقی ز هجر غمی

که یار زیبا از در درآیدش ناگاه

ز شادمانی گفتم چو روی آن دیدم

[...]

ای لاهوور ویحک بی من چگونه ای

بی آفتاب روشن روشن چگونه ای

ای آن که باغ طبع من آراسته تو را

بی لاله و بنفشه و سوسن چگونه ای

تو مرغزار بودی و من شیر مرغزار

[...]

ز فردوس با زینت آمد بهاری

چو زیبا عروسی و تازه نگاری

بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی

کش از سبزه پو دست وز لاله تاری

به گوهر بپیراست هر بوستانی

[...]

جداگانه سوزم ز هر اختری

مگر هست هر اختری اخگری

یکی سخت سنگم که بگشاد چرخ

ز چشم من آبی ز دل آذری

همه کار بازیچه گشتست از آنک

[...]

ای فلک نیک دانمت آری

کس ندیدست چون تو غداری

جامه ای بافیم همی هر روز

از بلا پود و از عنا تاری

گر دری یابیم زنی بندی

[...]

اگر مملکت را زبان باشدی

ثنا گوی شاه جهان باشدی

ملک بوالمظفر که گر قدر او

عیان گرددی آسمان باشدی

شه کامرانی که خواهد فلک

[...]

نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای

پستی گرفت همت من زین بلند جای

آرد هوای نای مرا ناله های زار

جز ناله های زار چه آرد هوای نای

گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر

[...]

ای چرخ مشعبد چه مهره بازی

وی خامه جاری چه نکته سازی

ای تن چه ضعیفی و چه نژندی

ای شب چه سیاهی و چه درازی

ای عشق جگرسوز سخت زخمی

[...]

ای به تو زنده نام حاتم طی

صاحب صد هزار صاحب ری

تاج اهل عرب قصی آمد

تا تو نسبت همی کنی به قصی

خاک را بر فلک مفاخر توست

[...]

چرخ سپهر شعبده پیدا کند همی

در باغ کهربا را مینا کند همی

بر دشت آسمان گون تأثیر آسمان

شکل بنات نعش و ثریا کند همی

دیبای روم شد همه باغ و چو رومیان

[...]

در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی

گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی

آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری

و آواز برآورده چو آواز جوانی

ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست

[...]

نخواست ایزد گر خواستی چنان شدمی

که من ز رتبت بر گنبد کیان شدمی

وگر سعادت کردی مرا به حق یاری

ندیم مجلس سلطان کامران شدمی

همه زبان شدمی در ثنا و بزم همه

[...]

دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی

کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی

تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی

تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی

ماننده خورشیدی پیدا شده و من

[...]