گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - در ستایش امیرالامراء العظام مبرزا نبی خان رحمه الله فرماید

 

محمود ماه من‌که غلامش بود ایاز

دیشب دعای میر بدینگونه‌کرد ساز

بر کف‌ گرفت زلف ‌که یارب به موی من

عمر امیر کن چو سر زلف من دراز

خشمش چو هجر طلعت من باد دلشکن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید

 

ناصرالدین شاه ‌گیتی را منظم‌ کرد باز

معنی اقبال و نصرت را مجسم‌ کرد باز

از رموز خسروی یک نکته باقی مانده بود

ملهم غیبش به آن یک نکته ملهم ‌کرد باز

فال شه نصر من الله بود اینک‌کردگار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

شیرین پسرا خیز و بساط دگر انداز

مسند به‌گذرگاه نسیم سحر انداز

تا چهرهٔ زرین کنم از ساغر گلگون

گلفام می رنگین در جام زر انداز

امروز جز از باده‌ گساری نبود کار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - د‌ر منقبت مظهرالعجائب اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب گوید

 

رساند باد صبا مژدهٔ بهار امروز

ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز

هوا بساط زمرّد فکند در صحرا

بیا که وقت نشاطست و روزکار امروز

سحاب بر سر اطفال بوستان بارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱ - د‌ر ستایش شاهزاد‌هٔ رضوا‌ن و ساد‌ه حسنعلی میرزا طاب ثراه ‌گوید

 

صباح عید که شد باغ و راغ عطرآمیز

طرب به مجمرهٔ روح گشت عنبربیز

ز چاه دلو برون شد دو اسبه یوسف مهر

به رغم اخوان در مصر چرخ ‌گشت عزیز

سحاب ‌گشت ز تقطیر ژاله ‌گوهربار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - د‌ر ستایش مر‌حوم محمدشاه غازی‌ گوید

 

کس مبادا چو من دلی زارش

که بود باژگونه هنجارش

از ره و رسم مردمی به‌کنار

بسفه رأی اهرمن وارش

باده ‌پیما و رند و امردباز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - در ستایش پادشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه گوید

 

مبارک‌باد هر عیدی به‌خسرو خاصه نوروزش

بدین معنی ‌که از شادی بود هر روز نوروزش

شه‌گیتی محمد شه‌که رویش عید را ماند

که‌هم‌هرروز بادش عید و هم‌هرعید نوروزش

ذخیرهٔ عالم امکان دو دست ‌گنج بخشایش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در ستایش شاهزاد‌هٔ رضوان و ساده حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه گوید

 

ز چشمم خون فرو ریزد به یاد چشم فتانش

پریشان‌خاطرم از عشق ‌گیسوی پریشانش

ار خورشید می‌جویی نگهی روی چون ماهثث

وگر شمشاد می‌خواهی ببین سرو خرامانش

به دوران هرکجا باشد دلی از غم به درد آید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵ - در ستایش وزیر بی‌نظیر جناب حاج میرزاآقاسی رحمه‌لله فرماید

 

فلک دوش از عروس خور تهی چون گشت دامانش

چو عمان چهره شد پر در ز سیمین اشک غلطانش

شبه‌سان حقه‌ای‌ کفتید و بپراکند درهایش

شب‌آسا زنگیی خندید و بدرخشید دندانش

من اندرکٌنج تنهایی ازین اندیشه سودایی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ - درستایش شاهزاده رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه گوید

 

نگار من‌که بود جایگاه در جانش

عقیق را به جگر خون‌کند دو مرجانش

نشیب مشک ختن راغ راغ نسرینش

فراز برگ سمن باغ باغ ریحانش

نشان سیاهی خال از دل ‌گنهکارش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۷ - د‌ر ستایش مرحوم مبرور میرزا ابوالقاسم همدانی ‌ذوالریاستین فرماید

 

مرا ماهیست‌در مشکوکه مشکین زلف پرچینش

به‌هر تارست‌صد تبت‌به‌هر چینست صد چینش

بتی دارم بر سوری بود یک باغ ریحانش

مهی دارم‌ که بر طوبی بود یک راغ نسرینش

هوای باده‌ گر داری ببوس آن لعل میگونش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - المطلع الثانی من هذه القصیده

 

فلک‌ ژاژ است هنجارش جهان زشت است آیینش

هم‌ آن مهر خسان کیشش‌ هم این‌ کین‌ کسان دینش

بلی‌ گردون به جز داناگدازی نیست هنجارش

بلی گیتی به جز نادان‌نوازی نیست آیینش

خسی‌ کش‌ مکر ابلیسی فلک را قصد مقدارش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - مطلع الثالث

 

همانا فصل تابستان سرآمد عهد تسعینش

که مایل شد به‌ کفهٔ شب ترازو باز شاهینش

چو پرّ باز بود اسپید روز از روشنی آوخ

که ابر تیره تاری‌تر نمود از چشم شاهینش

فلک از ابر ایدون آبنوسی گشته خورشیدش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۰ - د‌ر ستایش سید انبیاء صلی ا‌لله علیه و آله

 

چه ماه بود که از خانه کرد طلوع

که کرد از پی تعظیمش آفتاب رکوع

به چشم صورت و معنی توان مشاهده کرد

کمال قدرت صانع در اینچنین مصنوع

مرا ز هرچه در آفاق طبع مستغنی است

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - د‌ر ستایش رواق منور امام ثامن ضامن السلطان علی بن موسی الرضا علیه‌الآف التحیة و الثناء و تاریخ سال تعمیر و نگارش آن

 

زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق

زمین ز یُمن تو محسود هفت‌کاخ مطبَّق

تویی‌ که خاک تو با آب رحمت است مخمر

تویی‌که فیض تو با فر سرمدست ملفّق

چو دین احمد مرسل مبانی تو مشید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه‌ گوید

 

دوش دیدم یکی خجسته وثاق

طاق او جفت طاق هفت طباق

صحن او خورده با ارم سوگند

سقف او بسته با فلک میثاق

از یکی سو نهاده تا سر سقف

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - د‌ر ستایش امیرکبیر میرز‌ا تقی‌خان رحمه‌الله فرماید

 

کرد چون خسرو منصور ز ری عزم عراق

در میان من و منظور من افتاد فراق

دهر از ظلمت شب غالیه‌گون بود هنوز

کان بت غالیه‌مو بیخبر آمد به وثاق

طاق ابروی سیاهش به ستمکاری جفت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴ - ‌در ستایش شاهزاده رضوان آرامگاه فریدون میرزا طاب ثراه گوید

 

ای زلف نگار ای حبشی‌زادهٔ شبرنگ

ای‌ اصل تو از نو به و ای نسل تو از زنگ

ای مادر اهریمن و ای خواهر عفریت

ای دایهٔ پتیاره و ای مایهٔ نیرنگ

ریحان مگرت بوده پدر غالیه مادر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه گوید

 

به عزم ری چو نهادم به رخش‌ زین خدنگ

شدم به ‌کوههٔ آن چون به تیغ‌ کوه پلنگ

چو رود نیل سبک‌رخش من به راه افتاد

نشسته من ز بر او چو یک محیط نهنگ

بسان‌ کشتی‌کش موج سوی اوج برد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۶ - مطلع ثانی

 

که فر خجسته بماناد شاه جم اورنگ

خدیو ملک‌ستان شهریار بافرهنگ

جهان‌گشای ابوالنصر ناصر‌الدین شاه

که ساخت‌کوسش ‌گوش سهر پر ز غرنگ

امان عالم و حرز جهان و جوشن جان

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۸
۳۱۹
۳۲۰
۳۲۱
۳۲۲
۳۷۳