قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵ - من افکاره العالی
دی آمد از در من آن دلفریب پسر
افکنده دام بلا زلفش به روز مطر
بودی به رنگ قمر رخشنده چهره او
نه کی ز سرو روان تابیده جرم قمر
بر سرو قامت او افتاده همچو کمند
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - در ستایش پادشاه جمجاه محمدشاه غازی و فتح خوارزم گوید
رسید؛ چه؟ خبر فتح؛ کی رسید؟ سحر
کجا؟ به نزد مالک؛ از چه ملک؟ از خاور
خبر چه بود؟ شکست عدو؛ که گفت؟ بشیر
عدو شکست چِسان خورده؟ گشت زیر و زبر
مصافگاه کجا بود؟ ساحت بسطام
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در منقبت هژبرالسالب اسد الله الغالب علیبن بیطالب علیه السّلام و فتح قلعه خیبر گوید
سحر چو زمزمه آغازکرد مرغ سحر
بسان مرغ سحر از طرب گشودم پر
هنوز نامده سلطان یک سواره برون
شدم به مشکوی جانان دو اسبه راه سپر
هنوز ناشده گرم چرا غزالهٔ چرخ
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - مطلع ثانی
مباش غره دلا در جهان به فضل و هنر
که شاخ فضل و هنر فقر و فاقه آرد بر
به خاک دانش هرگز مکار تخم امید
ز شاخ آهو هرگز مدار چشم ثمر
به مرد سفله مکن در هوای نان تکریم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه در زمان ولیعهدی گوید
سه هفته پیبشرک زین شبی به ماه صفر
چو سال نعمت و روز وصال جان پرور
شبیکهگردون بروی نموده بود نثار
هر آن سعود که اجرام راست تا محشر
شبی شرافت روحانیان درو مدغم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - مطلع ثانی
زهیگرفته تیغ و سنان چه بحر و چه بر
زهیگشوده بهکلک و بنان چهخشک و چهتر
عطای دمبدمت کاروان ملک وجود
کمند خم به خمت نردبان بام ظفر
زبان تیغ تو ضرغام مرگ را ناخن
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ - من نتایج طبعه
سیه زلف از بر آن چهر دلبر
چو دود میپیچد به مجمر
از آن پیوسته میبینی که دارد
فضای عالم از طیبت معطر
سیه چون قلب نمرودست و باشد
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در ستایش امیر الامرأ العظام نظام الدوله حسین خان دام مجده العالی حکمران فارس فرماید
شادان رسید دوش نگارینم از سفر
وزگرد راه غالیه پاشیده بر قمر
زانسان که هست بر رخ من نقش آبله
از گرد راه مانده به رخسار او اثر
گفتی دو زلف او دو فرشته است عنبرین
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در ستایش پادشاه جمجاه محمدشاه غازی طابالله ثراه گوید
شباهنگام کز انبوه اختر
فلک چون چهرهٔ من شد مجدّر
درآمد از درم آن ترک فرخار
گلش پر ژاله خورشیدش پراختر
ز جز عینش روان لولوی سیال
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در ستایش وزیر بینظیر حاج میرزا آقاسی
شب گذشته که همزاد بود با محشر
وز آفرینش گیتی کسی نداشت خبر
سپهرگفتی فرسودهگشته از رفتار
بمانده بهر سکون را به نیم راه اندر
شبی چنان سیه و سهمناک کز هر سو
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در ستایش امیر الامرا النظام میرزا نبی خان رحمه الله فرماید
شد کاسهام از باده تهی کیسهام از زر
زان رو نکند یاد من آن ترک ستمگر
پارینه مرا برگ و نوا بود فراوان
واسباب فراغت به همه حال میسر
شهد و شکر و شیشه و شمّامه و شاهد
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در تهنیت ورود قایممقام طاب ثراه به خراسان
شکر که آمد ز ری به خطهٔ خاور
موکب قایم مقام صدر فلک فر
طوس غمبن بود بیلقای همایونش
بر صفت مکه بیحضور پیمبر
آمد و شد خار وادیش همه سنبل
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - وله ایضاً رحمهلله
صبح چون مهر سرزد از خاور
مهربان ماه من رسید از در
جعد چین چین فتاده تا به میان
زلف خم خم رسیده تا به کمر
هان مگو زلف یک چمن سنبل
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در ستایش شاهزاده فریدون میرزا
طراق سندان برخاست ای غلام از در
یکی بپوی وز کوبنده می بجوی خبر
ببینکه طارق لیلست یا که سارق خیل
ببینکه طالب خیرست یاکه جالب شر
برو بگو چه کسی کیستی چه داری نام
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکهگوید
فرو بگرفته گیتی را به باغ و راغ وکوه و در
نم ابرو دم باد و تف برق و غو تندر
شخ از نسرین هوا از مه چمن ازگل تل از سبزه
حواصلبال و شاهینچشم و هدهدتاج و طوطیپر
ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در تعریف کتاب باده بیخمار و ستایش خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طابالله ثراه گوید
لبالب کن ای مهربان ماه ساغر
از آن آبگلگون از آن آتش تر
کزان آتش تر بسوزیم دیوان
وز آن آبگلگون بشوییم دفتر
همای من ای باز طوطی تکلم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در ستایش محمد شاه گوید
ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر
برخیز و مرا سبحه و سجاده بیاور
واسباب طرب را ببر از مجلس بیرون
زان پیش گه ناگاه ثقیلی رسد از در
وان مصحف فرسودهکه پارینه ز مجلس
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در ستایش امیرکبیر میرز تقی خان رحمهآلله فرماید
یازده ماه کند روزه به هر سال سفر
پس ز راه آید و سی روز کند قصد حضر
زانگرامیست که دیر آید و بس زود رود
خرم آنکوکند اینگونه به هر سال سفر
غایب آنگاه گرامیست که آید از راه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در نعت خاتمالانبیا صلیلله علیه و آله و ستایش پادشاه غازی محمدشاه طاب ثراه فرماید
آفتاب و سایه میرقصند با هم ذرهوار
کافتاب دین و سایه حق شد امروز آشکار
دفتر ایجاد را امروز حق شیرازه بست
تا درآرد فرد فرد اوصاف خود را در شار
گلشن ابداع را امروز یزدان آب داد
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در تعربف مصور و توصیف تصویر فرماید
آفرین برکلک سحرانگیز آن صورتنگار
کز مهارت برده معنیها درین صورت به کار
راست پنداری مثالی کرده زین تمثال نقش
از عروس ملک و شوی بخت و زال روزگار
کرده یکسو نوعروسی نقش کاندر صورتش
[...]