گنجور

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

ای وطن‌پرورِ ایرانیِ با مَسلَک و هوش

هان مکن جوش و خروش

پندهای منِ با تجربه بنمای به گوش

گر تویی پند نیوش

اجنبی گر به مَثَل می‌دهدت ساغر نوش

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۲ - لرد کرزن عصبانی شده است

 

تا بود جان گرانمایه به تن

سر ما و قدم خاک وطن

بعد از ایجاد صد آشوب و فتن

بهر ایران ز چه رو در لندن

لرد کرزن عصبانی شده است

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۳ - اوضاع داخله

 

ای آنکه تو را به دل نه شک است و نه ریب

آگاه ز حال خضر و چوپان شعیب

خوش باش که گر خبر به طوفان ندهند

هر روز بگیرد خبر از مخبر غیب

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۳ - اوضاع داخله

 

لله الحمد که تهران بود آزرم بهشت

ملت از هر جهت آسوده چه زیبا و چه زشت

اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک سرشت

فقرا را نبود بستر و بالین از خشت

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۴ - چکامه وطنی

 

تا نشود جهل ما به علم مبدل

پیش ملل بندگی ماست مسجل

توده ما فاقد حقوق سیاسی است

تا نشود جهل ما به علم مبدل

ما همگی جاهل و ز دانش محروم

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۵ - قسمتی از قصیده در انتقاد قرارداد وثوق الدوله

 

داد که دستورِ دیوخوی ز بیداد

کشورِ جم را به بادِ بی‌هنری داد

داد قراری که بی‌قراریِ ملّت

زآن به فلک می‌رسد ز ولوله و داد

کاش یکی بردی این پیام به دستور

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تهران - آذربایجان

 

بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان

بر فلک می‌رفت کی فریادِ آذربایجان

خاک خودخواه خطرخیز ری بی‌آبروی

داد بر باد فنا بنیاد آذربایجان

یکسر از بی‌اعتنایی‌های تهران شد خراب

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۷ - قوام السلطنه

 

محو شد ایران ز اقدام قوام السلطنه

محو بادا در جهان نام قوام السلطنه

مذهبش کافر پرستی دینش آزادیکشی

ای دریغ از دین و اسلام قوام السلطنه

گشته بیت المال ملت بهر مشتی مفتخور

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۸

 

سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی

داده او به هر پستی، دستگاه سلطانی

دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی

جمله طفل خود بردند، در سرای نصرانی

ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۹

 

عید جم گشت ایا ماه منوچهر عذار

بنما تهمتنی خون سیاووش بیار

آخر ای هموطنان شوکت ایران به کجاست

علم و ناموس وطن‌دوست وزیران به کجاست

این همان بیشه بود، غرش شیران به کجاست

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

«فرخی » کاین ادبیات سروده است خشن

عذرخواه است صمیمانه ز ابناء وطن

هر که را دوخته شد در ره مشروطه دهن

پر بدیهی است نگوید بجز از راست سخن

این وطن فتنه ضحاک ستمگر دیده

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۱

 

پرد ز افق بر چرخ فواره خون هر روز

تا غوطه زند خورشید از خون خیابانی

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ، انحلال عدلیه نقل از جنگ خطی کوهی کرمانی

 

تا به کی داری به ایران و به ایرانی امید

تا به کی گویی که صبحِ دولتِ ایران دمید

تا به کی گویی که آب رفته باز آید به جوی

تا به کی باید از این الفاظِ بی‌معنی شنید

تا به کی باید که ملّت را نمود اِغفال و رنگ

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد

 

دانی که بود سپیدرو نیک‌عمل

پیش رفقا؟

یا کیست سیه‌نام در انظار ملل

از حب طلا؟

آن کارگری که می‌خورد نان جوین

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۴ - رباعی مستزاد

 

با آنکه بود موجد نعمت دهقان

با اجرت کم

با آنکه بود موجب رحمت دهقان

سر تا به قدم

با رحمت خود اسیر زحمت زارع

[...]

فرخی یزدی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱ - پیش گفتار

 

بنام خداوند کون و مکان

خداوند روزی ده مهربان

خدایی که جان و خرد آفرید

به فرمان او شد جهان ها پدید

وزان پس بنام محمّد درود

[...]

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲ - پادشاهی دَیِوکَس نخستین شاه ماد

 

دِیُوکِس، نخستین شَهِ ماد بود

وز او سر به سر، کشور آباد بود

بسی بود آن شاه با عدل و داد

کریم و جوانمرد و نیکو نهاد

گزیدند او را به شاهنشهی

[...]

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳ - وصیت دَیِوکَس به فرزند خود

 

دیوکس چو در یافت پایان خویش

فرا خواند فرزند فرزانه پیش

چنین گفت کای پور فرخنده فر

به جان گوش کن پند نغز پدر

بترس از خدا و ره داد پوی

[...]

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۴ - بر تخت نشستن فره فرتیش

 

چو یک هفته بگذشت از مرگ شاه

فره فرتیش شاه برشد بگاه

بشاهی بر او خواندند آفرین

بگفتند کای شاه با داد و دین

همه بندگانیم و تو شهریار

[...]

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۵ - جنگ فره فرتیش بابنی بال شاه آشور

 

بنی پال خود شاه آشوریان

بجنگش همی بست آنکه میان

بجنگ شه ماد همت گماشت

هزاران دلیری که آماده داشت

نبرد دلیران چو آغاز گشت

[...]

افسرالملوک عاملی
 
 
۱
۶۴۴۳
۶۴۴۴
۶۴۴۵
۶۴۴۶
۶۴۴۷
۶۵۳۲