گنجور

 
فرخی یزدی

در پانزده ربیع الثانی سنه هزاروسیصدوچهل هجری قمری که گویا وزارت کشور اخبار داخله را به اداره روزنامه طوفان نفرستاده بود این رباعی را:

ای آنکه تو را به دل نه شک است و نه ریب

آگاه ز حال خضر و چوپان شعیب

خوش باش که گر خبر به طوفان ندهند

هر روز بگیرد خبر از مخبر غیب

در سرمقاله روزنامه درج کرده، جای اخبار داخله را سفید گذاشته بود و در وسط آن تقریبا به این مضمون به خط درشت نوشته بود که وزارت داخله اخبار داخله را سانسور کرده است، ولی مخبر ما خبر از غیب گرفته است که در شماره آینده منتشر خواهد شد و در شماره بعد این شعر را درج کرده بود. این ابتکار فرخی برای اولین مرتبه در جراید ایران بوسیله نامه طوفان خودنمائی کرده است. بعدها یعنی پس از شهریور ماه هزاروسیصدوبیست بعضی از جراید به تقلید از فرخی قسمتی از روزنامه خود را سفید گذاشته و منظورشان این بوده که مثلا این قسمت از روزنامه سانسور شده است.

لله الحمد که تهران بود آزرم بهشت

ملت از هر جهت آسوده چه زیبا و چه زشت

اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک سرشت

فقرا را نبود بستر و بالین از خشت

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

مال ملت نشود حیف به تهران یک جو

نبود خرقه بیچاره معلم به گرو

کشته صبر «آژان » را نکند فقر درو

از کهن مخبر ما این خبر از نو بشنو

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

سر به سر امن و امان منطقه تبریز است

خاک آن خطه چه فردوس نشاط‌انگیز است

تیغ برّان ایالت به اعادی تیز است

کلک معجز شیمش جادوی سحرانگیز است

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

گرچه رنجور به شیراز ایالت شده است

لیک از حضرتشان رفع کسالت شده است

ظلم ضباط مبدل به عدالت شده است

این همه معدلت اسباب خجالت شده است

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

اهل کرمان همه آسوده و فارغ ز بلا

کس بر ایشان نکند ظلم چه پنهان چه ملا

همگی شاکر و راضی ز عموم وکلا

حال آن جامعه خوبست ز لطف وزرا

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

یزد امن است و اهالیش دعاگو هستند

بهر ابقای حکومت به هیاهو هستند

پی تقدیم هدایا به تکاپو هستند

راست گویی همه در روضه مینو هستند

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

دوش ابر آمد و باران به ملایر بارید

قیمت گندم و جو چند قرانی کاهید

در همان موقع شب دختر قاضی زایید

فتنه از مرحمت و عدل حکومت خوابید

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

همدان از ارم امروز نشانی دارد

انتخابات در آنجا جریانی دارد

حضرت اقدس والا دورانی دارد

بهر کاندید شدن نطق و بیانی دارد

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

خرس خونسار فراری شده امسال به کوه

سارق (زلقی) از امنیت آمد به ستوه

رهزنان را دگر آنجا نبود جمع و گروه

نیست نظمیه در آن ناحیه با فر و شکوه

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

اصفهان شکر که چون هشت بهشت آباد است

دل مردم همه از داد حکومت شاد است

بس که فکر و قلم و نطق و بیان آزاد است

حرف مردم همه از دوره استبداد است

الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست

خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode