گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

گر مهر علی بسینه داری خوشباش

ویرانه صفت دفینه داری خوشباش

روزی که شوند غرق یم ناخلفان

تو نوح صفت سفینه داری خوشباش

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

چون گنج نهان کن غم پنهانی خویش

منما بکسی بی سروسامانی خویش

جمعیت خاطر خود ار می‌طلبی

با غیر خدا مگو پریشانی خویش

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

ای سر و قدت بدلربائی مخصوص

پنداشتمت به آشنائی مخصوص

دل بردی و ترک آشنائی کردی

هستی بخدا به بی‌وفائی مخصوص

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

قومی به جهان ز حب دینی محظوظ

خلقی بخیال خلد و طوبی محظوظ

ارزانی آن دو فرقه باد این دو مقام

مائیم فقط به عشق مولی محظوظ

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

کردیم اگرچه عمر بیهوده تلف

جز نامهٔ معصیت نداریم بکف

از محشرمان هیچ غمی نیست که ما

هستیم غلام درگه شاه نجف

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

اسلام که شد بر همه عالم شامل

بی‌مهر علی نیز بد آن دین عاطل

اکملت ز حق رسید چون روز غدیر

تا شام ابد دین بشر شد کامل

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای کرده به درگه تو جبریل نزول

وی بر همه ما خلق ز خالق تو رسول

تو عقل کلی و مهر گردون صلاح

اجزاء تواند و ذره‌های تو عقول

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

ای داده مرا وجود از کتم عدم

پرورده بصد هزارگون ناز و نعم

باور نکنم بحق خود قهر تو را

چون از تو ندیده‌ام بجز لطف و کرم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

فخر عجم این بس که به نوروز عجم

شد بعثت عقل کل رسول اکرم

امسال هم این دو عید میمون سعید

با هم به دو چشم ما نهادند قدم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

امروز به فرمان خدای علام

بنشست علی به مسند خیرانام

اتممت بود شاهد قولم ز علی

بر خلق جهان نعمت حق گشته تمام

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

ای ساقی ماه وش در این ماه صیام

ده باده که روزه بهر من گشت حرام

افطار کن که دیده ز ابرو ورخت

هم شکل هلال دید و هم ماه تمام

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

نی‌نیک و نه بد نه عالی و نی پستم

در حیرتم از جهان چه طرفی بستم

هرکس نگری بدست دارد هنری

من نیست بجز بی‌هنری در دستم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای وای بمن که هرچه عصیان کردم

در توبه گناه بدتر از آن کردم

خود را به نظر گرفته مشرک گشتم

کردم گنه و به شرک جبران کردم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

یا شاه نجف مخواه مضطر گردم

محروم ز فیض عام این در گردم

با دست تهی نزد کریم‌ آمده ام

مپسند که با دست تهی برگردم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ایدوست ز لطف خویش کن خرسندم

کز غیر تو دیده بسته دل برکندم

از درگه تو کجا برم حاجت خویش

تو شاهی و من بنده حاجتمندم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

خلقی به صد احترام می‌خوانندم

ز اخلاق رذیله پاک می‌دانندم

شک نیست که گر چنان که هستم دانند

از دیر و کنشت و کعبه می‌رانندم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

هرچند طریق تجربت پیمودم

در نیک و بد خلق نظر بنمودم

کس را بگناه خود ندیدم یعنی

از جمله گناه کار تر من بودم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

یا پیر مکن ز درگه خود دورم

میدار به لطف دائمت مسرورم

من کلب در تو هستم ای شیر خدای

مگذار سگ نفس کند مقهورم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

گر غرق گناه است ز سر تا قدمم

با چون تو کریمی از گنه نیست غمم

هر چیز به مستحق آن چیز رسد

من عاصی و مستحق ترا بر کرمم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

هرچند من از سم گنه مسمومم

بر درگه دوست ز آبرو محرومم

دانم که شود لطف حقم شامل حال

چون کلب در چهارده معصومم

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۶۴۰۶
۶۴۰۷
۶۴۰۸
۶۴۰۹
۶۴۱۰
۶۴۵۴