شد سوار شتر آن کهنه حریف
مادر خویش گرفته به ردیف
راند جمازه و آن مام نژند
اندر آن وادی تاریک فکند
نان و آبی بنهادش به کنار
بازگردید به نزدیک نگار
گفت زالی که دلت را خون ساخت
رفت جایی که عرب نی انداخت!
شب شد و نعرهٔ شیران برخاست
پرشد آوای ددان از چپ و راست
دست بگرفت زن از هول به چهر
مادرانه به لبش خندهٔ مهر
زیر لب زمزمهای ساز نمود
وز جدایی گله آغاز نمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی سوار بر شتر میشود و مادرش را در کنار خود میگیرد. او به سفری میرود و در وادی تاریک، غذایی برای مادرش میگذارد و سپس به سوی معشوقهاش بازمیگردد. او به زالی اشاره میکند که دلش را داغدار کرده و به جایی رفته که عربها آنجا میافتند. شب میشود و نعره شیرها بلند میشود و صداهای مرموزی از اطراف شنیده میشود. زن از هول به دستش میگیرد و به مادرانه لبخندی میزند. زیر لب آهنگی میخواند و از جدایی غمگین خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: آن کهنه رفیق، بر شتر سوار شده و مادر خود را در صف خود گرفته است.
هوش مصنوعی: در دل وادی تاریک، آن مام نژند با سرعت به جلو میراند و از خود ردپایی بر جای میگذارد.
هوش مصنوعی: نان و آبی برای او گذاشت و سپس به نزد محبوبش بازگشت.
هوش مصنوعی: زالی گفت: جایی که دل تو را به درد آورد، برود. همان جایی که شتر عرب هم آنجا پا نمیگذارد!
هوش مصنوعی: شب فرارسید و صدای نعرههای شیران به گوش میرسد. آوای حیوانات وحشی از سمت چپ و راست طنینانداز شده است.
هوش مصنوعی: زن با ترس دستش را گرفت و با چهرهای مادرانه به او نگاه کرد و لبخند محبتآمیزی بر لب داشت.
هوش مصنوعی: زیر لب شروع به خواندن آهنگی کرد و از جدایی، احساس ناراحتی و ناله کردن را به نمایش گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.