گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » حسین (‌ع‌)

 

شب است و بساط عیش، به خوبی مرتب است

شبی را که جان در او، به رقص آید امشب است

به هجران و وصل دوست‌، دل و تن مرکب است

دل از وصل در نشاط‌، تن از هجر در تب است

در این قصه نکته‌هاست در این رشته تارها

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » بلدی

 

چار ماه است که مهمل شده کار بلدی

آخر این قوم ندادند قرار بلدی

گشته از غصه و غم زرد عذار بلدی

خفته در خاک عدم جسم نزار بلدی

نرود فاتحه خوانی به مزار بلدی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » وطن در خطر است

 

مهرگان آمد و دشت و دمن اندر خاطر است

مرغکان نوحه برآرید چمن درخطر است

چمن از غلغلهٔ زاغ و زغن در خطر است

سنبل وسوسن و ریحان وسمن درخطر است

بلبل شیفتهٔ خوب سخن در خطر است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ایران مال شماست

 

هان ای ایرانیان‌! ایران اندر بلاست

مملکت داریوش دستخوش نیکلاست

مرکز ملک کیان در دهن اژدهاست

غیرت اسلام کو؟ جنبش ملی کجاست

برادران رشید! این همه سستی چراست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » اعلان جنگ

 

مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم

گفت بایکوت عمومی را بردار ز خم

در خمخانه کن آزاد به روی مردم

هم خود از ملک ده استعفا تا پاس نهم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)

 

جمهوری -‌ایران چو بود عزت احرار

سردار سپه مایهٔ -‌حیثیت احرار

ننگ‌است - که‌ننگین شود این نیت احرار

این‌صحبت‌اصلاح‌وطن‌نیست که‌جنگست

ازکار قشون - کشور ایران شده گلزار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه

 

چه ذلت‌ها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

ترقی اندرین کشور محال است

که در این مملکت قحط‌الرجال است

خرابی‌از جنوب و از شمال است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » کهنه شش هزار ساله

 

ای گلبن زرد نیم مرده

وی باغچهٔ خزان رسیده

ای بلبل داغ دل شمرده

وی لالهٔ زار داغ دیده

ای سبزهٔ چهره زرد کرده

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » تا کی و تا چند؟

 

ای وطن‌خواهان‌سرگشته وحیران‌تاچند؟

بدگمان‌ و دو دل و سر به گریبان‌ تا چند

کشور دارا، نادار و پریشان تا چند؟

گنج کیخسرو در چنگ رضاخان‌ تا چند

ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت

 

ای مایهٔ عزت ای سعادت‌!

از بهر خدا بگو کجایی

ماراست به تو بسی ارادات

چونست که نزد ما نیایی

رسم است ز خستگان عیادت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

امروز خدایگان عالم

بر فرق نهاد تاج لولاک

امروز شنید گوش خاتم

لولاک لما خلقت الافلاک

امروز ز شرق‌، اسم اعظم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی

 

سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟

یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟

هیچم ار نیست‌، تمنای توام باری هست

«‌مشنو ای‌ دوست که غیر از تو مرا یاری هست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » تضمین قطعهٔ سعدی

 

شبی در محفلی با آه و سوزی

شنیدستم که مرد پاره‌دوزی

چنین می گفت با پیر عجوزی

گلی خوش بوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به‌دستم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از انجمن همت

 

باز بر شاخسار حیله و فن

انجمن کرده‌اند زاغ و زعن

زاغ خفته در آشیان هزار

خار رسته به جایگاه سمن

بلبلان را شکسته بال نشاط

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ترانهٔ ملی

 

دوشینه ز رنج دهر بدخواه

رفتم سوی بوستان نهانی

تا وارهم از خمار جانکاه

در لطف و هوای بوستانی

دیدم گل‌های نغز و دلخواه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » منقبت

 

باز در جلوه گری شد صنمی جلوه گری

دلبری پرده‌نشین شاهدکی پرده دری

با خبر از همه وز عاشق خود بی‌خبری

نکند در دل او نالهٔ عاشق اثری

هیچ با ما دل او را سر احسان نبود

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از دولت

 

یاران روش دگر گرفتند

وز ما دل و دیده برگرفتند

از مسلک ما شدند دلگیر

پس مسلک خوبتر گرفتند

در سایهٔ طبع اعتدالی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از اوضاع خراسان

 

اندرین شهر پدید آمده مادامی چند

بسته بر پای دل خستهٔ ما، دامی چند

گشته ایام به کام دل ناکامی چند

بعد از این ما و سر زلف گل‌اندامی چند

فتنه در شهر فزون است‌، به ما کاری نیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ناصر الملک

 

نایب شه چون زگیتی رخت بست

ناصرالملک آمد و جایش نشست

ظاهرا گفتند جمعی کم خرد

بعد جاهل عالمی برجای هست

گفتیم کاین مرد جبان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » توپ روس

 

اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است

ماه ربیع نیست که ماه محرم است

گر باد نوبهار وزد اندرین ربیع

همچون محرم‌ از چه‌ جهان غرق‌ ماتم‌ است

در عاشر محرم اگرکشته شد حسین

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۶۳۹۵
۶۳۹۶
۶۳۹۷
۶۳۹۸
۶۳۹۹
۶۵۳۲