گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را

 

چونک شیر اندر بر خویشش کشید

در پناه شیر تا چه می‌دوید

چونک در چه بنگریدند اندر آب

اندر آب از شیر و او در تافت تاب

شیر عکس خویش دید از آب تفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد

 

چونک خرگوش از رهایی شاد گشت

سوی نخچیران دوان شد تا به دشت

شیر را چون دید در چه کُشته، زار

چرخ می‌زد شادمان تا مرغزار

دست می‌زد چون رهید از دست مرگ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را

 

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش

شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش

حلقه کردند او چو شمعی در میان

سجده آوردند و گفتندش که هان

تو فرشتهٔ آسمانی یا پری

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۵ - پند دادن خرگوش نخچیران را کی بدین شاد مشوید

 

هین به مُلکِ نوبتی شادی مکن

ای تو بستهٔ نوبت آزادی مکن

آنک ملکش برتر از نوبت تنند

برتر از هفت انجمش نوبت زنند

برتر از نوبت ملوک باقیند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر

 

ای شهان کشتیم ما خصم برون

ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این، کار عقل و هوش نیست

شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضی‌الله عنه

 

تا عمر آمد ز قیصر یک رسول

در مدینه از بیابان نغول

گفت کو قصر خلیفه ای حشم

تا من اسپ و رخت را آنجا کشم

قوم گفتندش که او را قصر نیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضی‌الله عنه خفته به زیر درخت

 

آمد او آنجا و از دور ایستاد

مر عمر را دید و در لرز اوفتاد

هیبتی زان خفته آمد بر رسول

حالتی خوش کرد بر جانش نزول

مهر و هیبت هست ضد همدگر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه

 

مرد گفتش کای امیرالمؤمنین

جان ز بالا چون در آمد در زمین

مرغ بی‌اندازه چون شد در قفس

گفت حقّ بر جانْ فسونْ خوانْد و قصص

بر عدمها کان ندارد چشم و گوش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیه‌السلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی

 

کَردِ حق و کَردِ ما هر دو ببین

کَردِ ما را هست دان پیداست این

گر نباشد فعل خَلق اندر میان

پس مگو کس را چرا کردی چنان

خَلقِ حق افعال ما را موُجِدست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم

 

بار دیگر ما به قصه آمدیم

ما از آن قصه برون خود کی شدیم

گر به جهل آییم آن زندان اوست

ور به علم آییم آن ایوان اوست

ور به خواب آییم مستان وییم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۲ - سؤال کردن رسول روم از عمر رضی‌الله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم

 

گفت یا عمر چه حکمت بود و سِر

حبس آن صافی درین جای کدر

آب صافی در گِلی پنهان شده

جان صافی بستهٔ ابدان شده

گفت تو بحثی شگرفی می‌کنی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف

 

آن رسول از خود بشد زین یک دو جام

نی رسالت یاد ماندش نی پیام

واله اندر قدرت الله شد

آن رسول اینجا رسید و شاه شد

سیل چون آمد به دریا بحر گشت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت

 

بود بازرگان و او را طوطیی

در قفس محبوس زیبا طوطیی

چونک بازرگان سفر را ساز کرد

سوی هندستان شدن آغاز کرد

هر غلام و هر کنیزک را ز جود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی

 

قصهٔ طوطی جان زین سان بود

کو کسی کو محرم مرغان بود

کو یکی مرغی ضعیفی بی‌گناه

و اندرون او سلیمان با سپاه

چون به نالد زار بی‌شکر و گله

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی

 

چونک تا اقصای هندستان رسید

در بیابان طوطیی چندی بدید

مرکب استانید پس آواز داد

آن سلام و آن امانت باز داد

طوطیی زان طوطیان لرزید بس

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد

 

صاحب دل را ندارد آن زیان

گر خورد او زهر قاتل را عیان

زانک صحت یافت و از پرهیز رست

طالب مسکین میان تب درست

گفت پیغامبر که ای مرد جری

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا

 

ساحران در عهد فرعون لعین

چون مری کردند با موسی بکین

لیک موسی را مقدم داشتند

ساحران او را مکرم داشتند

زانک گفتندش که فرمان آن تست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان

 

کرد بازرگان تجارت را تمام

باز آمد سوی منزل دوستکام

هر غلامی را بیاورد ارمغان

هر کنیزک را ببخشید او نشان

گفت طوطی ارمغان بنده کو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی

 

چون شنید آن مرغ کان طوطی چه کرد

پس بلرزید، اوفتاد و گشت سرد

خواجه چون دیدش فتاده همچنین

بر جهید و زد کله را بر زمین

چون بدین رنگ و بدین حالش بدید

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۶۶
۱۶۶۷
۱۶۶۸
۱۶۶۹
۱۶۷۰
۶۴۶۲