گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۱

 

ای گشته لبت آتش جان را تریاک

آب چشمم ببرد عالم همه پاک

آن دل که ز دست من برون رفت چو باد

در پای تو افتاد به خواری در خاک

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۲

 

انصاف زاختلاف ایّام فرق

پیدا کردی به گفت حق را الحق

آنجا که کمال کبریای قدم است

توحید من و کفر تو باشد مطلق

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۳

 

من سوخته گر در طمع خام افتم

از جوی خوش تو ای دلارام افتم

لطف تو مرا کشید در دام ارنه

زان مرغ نیم که هرزه در دام افتم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۴

 

از روی تو من همیشه گلشن بودم

وز دیدن تو دو دیده روشن بودم

گفتم به دعا چشم بد از روی تو دور

جانا مگر آن چشم بدت من بودم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۵

 

ای مست غمت عاقل و دیوانه به هم

وندر ره تو مسجد و بتخانَه به هم

در عشق تو جان بداده بیگانه و خویش

در پات فتاده شمع و پروانَه به هم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۶

 

من مهر تو در میان جان بنهادم

تا مهر تو در سر زبان بنهادم

تا دل زهمه جهان کرانه بگرفت

پا از سخن تو در میان بنهادم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۷

 

در پختن سودای تو چون من خامم

توسن شد و بی ثبات طبع و گامم

انگشت نمای جمله خاص و عامم

ای دوست ببین کز تو چه دشمن کامم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۸

 

ای غم تو مراد من به جان در مشکن

وی هجر به سینه ام سنان در مشکن

امشب که دلم به کام خواهد که رسد

ای صبح تو کامم به دهان در مشکن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹۹

 

چون تو به ادب شوی سوی حق نگران

خوش باشی و خوش شوند از تو دگران

ساکن باشی و چون جمادی به ولیک

می کن حرکت ولی نه چون جانوران

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۰۰

 

از آن لطیف تر بت دلکش بین

وز مشک خطی کشیده بر آتش بین

وآنگه من و این خوش پسر از باد اجل

در خاک رویم این روش ناخوش بین

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۰۱

 

ای دوست اگر گوهر کان می‌طلبی

در بوتهٔ دل نقد روان می‌طلبی

تصعید یقین می‌کن و تقطیر سرشک

گر زانک ز کیمیا نشان می‌طلبی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۰۲

 

از بس که غم دنییِ مردار خوری

نه کار کنی و نه غم کار خوری

سرمایهٔ تو از همه عالم عمری است

بر باد مده که غصّه بسیار خوری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۰۳

 

یک حاجت بی‌دلی روا می‌نکنند

یک وعدهٔ عاشقی وفا می‌نکنند

این است غم ما که درین تنها[ی]ی

ما را به غم خویش رها می‌نکنند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۱

 

خواهی که بیابد دل تو ملک ابد

یا کشف شود بر دلت اسرار احد

تا آن ساعت که در نهندت به لحد

باید که تو آن کنی که گوید «اوحد»

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۲

 

پیوسته چو باشی تو به بازی مشغول

هرگز بر حق نباشدت هیچ قبول

انگار که امروز قیامت برخاست

گویند چه کرده ای، چه گویی تو فضول

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۳

 

از عمر عزیز خود دریغا که بسی

ضایع کردی به هرزه در هر هوسی

یک یک نفس از تو می شود بی حاصل

آنگه شوی آگه که نماند نفسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۴

 

گیرم که دل از بدی نمی پالایی

باری دل را به بد چه می آلایی

عمر تو نفس نفس همی کاهد و تو

در هر چه زیان تست می افزایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۵

 

بستردنی است هر چه بنگاشته ام

وافکندنی است هر چه برداشته ام

سودا بوده است هر چه پنداشته ام

دردا که به عشوه عمر بگذاشته ام

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۶

 

هر لحظه دلم در طلب دلداری

هر دم بودم با دگری بازاری

شد عمر زدست و برنیامد کاری

آری چه کنم چنین نهادند کاری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۷

 

یکچند دویدیم نه بر راه صواب

برداشته از روی خرد پاک نقاب

اکنون که همی باز کنم چشم زخواب

هم نامه سیه بینم و هم عمر خراب

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۴۱
۱۳۴۲
۱۳۴۳
۱۳۴۴
۱۳۴۵
۶۴۶۲