گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۱

 

در راه کرم کوه به کاهی بخشند

صد گونه گناه را به آهی بخشند

آن روز که خلعت سعادت پوشند

صد مجرم را به بی گناهی بخشند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۲

 

در راه توَم گر زیم و گر میرم

دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم

پیری بر رحمت تو قدری دارد

چون بر در تو پیر شدم بپذیرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۳

 

از بخت بدت اگر شکایت باشد

یا درد دلت ازو به غایت باشد

زنهار به انتقام مشغول مشو

بد را بدی خویش کفایت باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۴

 

چشم ار ز ادب به توتیایی نرسد

در درویشی هیچ صفایی نرسد

مردم به ادب رسند جایی که رسند

از بی ادبی کسی به جایی نرسد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۵

 

با قوّت پیل مور می باید بود

با ملک دو کون عور می باید بود

مردم به ادب رسند جایی که رسند

می باید دید و کور می باید بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۶

 

هر چند کسی نیست که هست الّا او

باید که تو فرق بینی از خود تا او

با او بودن خوش است لیکن بی خود

بی خود بودن خوش است لیکن با او

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۷

 

چون می ناید زما دمی درخور او

ما را نبود هیچ مقامی بر او

تدبیر همان است که بر خاک درش

دریوزه همی کنیم ما از در او

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۸

 

غوّاصان را اگرچه بیمی نبود

در هر صدفی دُرّ یتیمی نبود

در عمر به نادر آنچنانی افتد

وآن دولت هر سیه گلیمی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۹

 

این راز درونی مشمر کاری خرد

کاین جای نه صاف می گذارند و نه دُرد

دنیاداری و آخرت خواهی برد

آن به باشد چو آخرت خواهی مرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۰

 

گفتی به شب آیمت [که] بیگاه شود

باشد که زبان خلق کوتاه شود

بر خفته کجا گذر توانی کردن

کز بوی خوش تو مرده آگاه شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۱

 

هر کاو به وفا گرفته مسکن دارد

وز عقل درون خویش خرمن دارد

داند به یقین که باغبان زحمت خار

از بهر گلاب و گل و گلشن دارد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۲

 

آنجا که عنایت خدایی باشد

فسق آخر به زپارسایی باشد

و آنجای که قهر کبریایی باشد

سجّاده نشین کلیسیایی باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۳

 

او را خواهی، بگیر یک دم کم خود

در عالم او کی رسی از عالم خود

هر دم گویی که من ملولم چه کنم

ای بی معنی دعوی او و غم خود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۴

 

شش پنج کسی زند که بازی داند

و اندازهٔ کوتاه و درازی داند

از چشمهٔ معرفت کسی آب خورد

کاو عبرانی و ترک و تازی داند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۵

 

گفتم اثری از غم تو می باید

وآنگه پس از آن اگر بمیرم شاید

گفتا هوسی به خاک می بنمایی

غم دست به خون چون تویی نالاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۶

 

اشکم ز دو دیده تا به دریا برسد

این نالهٔ من تا به ثریّا برسد

این گریه به خنده گردد و سوز به سور

گر بار دگر عروهٔ وثقی برسد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۷

 

می آید و بی دل دو هزار از چپ و راست

می دید نهانی که که افتاد و که خاست

برطرف کمر نبشته از زر سطری

کافغان شما ازین میان خواهد خاست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۸

 

تا آتش رخسار تو را دود نبود

روزیم به بوسه ای نبودم خشنود

اکنون که شد از آتش رویت پردود

بسیار پشیمان شوی و نبود سود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۹

 

آن خط که از آن ماه دل افروز دمد

بر رغم من خستهٔ دلسوز دمد

تا شب دمد از روز مرا آسان است

زان می ترسم که از شبم روز دمد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۰

 

آن قوم که راه بین فتادند و شدند

کس را ز یقین نشان ندادند و شدند

آن بند که هیچ کس ندانست گشود

یک بند دگر برو نهادند و شدند

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۳۷
۱۳۳۸
۱۳۳۹
۱۳۴۰
۱۳۴۱
۶۴۶۲