گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹۵

 

دوش آمده بود در برم دلدارم

گفتم که شبا فاش مکن اسرارم

شب گفت پس و پیش نگه کن آخر

خورشید تو داری زکجا صبح آرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹۶

 

با این همه لطف و این همه زیبایی

کم می نکنی یک نفس از رعنایی

فی الجمله به هر صفت که برمی آیی

ای دوست چنانی که چنان می بایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹۷

 

جانا ز دو چِشم من خیالت که برد

یا از دل من شوق وصالت که برد

گیرم که به وصلت نبود دسترسی

از لوح روان نقش جمالت که برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹۸

 

درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز

حاصل طلب ار طالب درمانی سوز

سوز است که ساز عالم است ای مسکین

تو سوخته نیستی کجا دانی سوز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹۹

 

تا هست دلم بر غم تو دست آموز

دیده همه گریه گشت و جانم همه سوز

بس زود بزد دست اجل در پایش

عمری که چنین به سر شود روز به روز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۰

 

بر آتش سَودای تو ای جان افروز

آسوده نیَم چو شمع از گریه و سوز

روز از غم هجر تو بسوزم تا شب

شب در غم وصل تو بسوزم تا روز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۱

 

من دل زتو برنمی کنم فارغ باش

در پای تو سر می فکنم فارغ باش

تا در تنم از جان رمقی خواهد بود

من بی تو یکی دم نزنم فارغ باش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۲

 

ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل

شادم به تو چون مردم فرزانه به عقل

هر لحظه به دیدار تو محتاج ترم

چون مرده به زندگی و دیوانه به عقل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۳

 

بگذار شبی که بر تو فرمان بدهم

داد دل مستمند حیران بدهم

ای جان و جهان زنده بدان می مانم

تا با تو دمی برآرم و جان بدهم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۴

 

از عشق چنان است دل مسکینم

کز عشق تو با جان خود اندر کینم

سبحان الله به هر چه در می نگرم

از غایت آرزو تو را می بینم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۵

 

از هر عاشق وصف دلالی شنوم

وز حالت او حدیث حالی شنوم

شبهای دراز می زنم سر بر سنگ

باشد که شبی بوی وصالی شنوم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۶

 

پیش سخن و مذهب و کیشت میرم

پیش لب و چشم نوش و نیشت میرم

چون زندگی جان من از نیش تو است

من چون میرم به نوش نیشت میرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۷

 

پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم

بعد از تو جهان را به جوی نپذیرم

من زنده بدان شدم که پیشت میرم

من چون [رَوم] از پست که پیشت میرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۸

 

گر من به مثل چو خضر جاوید زیَم

در حسرت آن روی چو خورشید زیَم

گر وعدهٔ وصل تو نباشد پس من

پیش تو بمیرم به چه اومید زیَم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰۹

 

گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم

گه شرح غمت ز مرد و زن می شنوم

ور هیچ نباشد کسکی بنشانم

کاو نام تو می گوید و من می شنوم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۰

 

می آیم وز شوق چنان می افتم

کاندر یک پا بر سر جان می افتم

چشمم به تو در می نگرد وز شادی

می مالم چشم و در گمان می افتم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۱

 

باد تو به هر صبوح مفتوح من است

در هر خوابی خیال تو روح من است

ممکن نبود جان مرا بیم زوال

تا بوی تو در مشام مجروح من است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۲

 

چشمی دارم همه پر از صورت دوست

با دیده مرا خوش است چون دوست دروست

از دیده به دوست فرق کردن نه نکوست

یا اوست به جای دیده یا دیده خود اوست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۳

 

جانم چو به چشم دل درو معنی دید

صورت دیدم ولیک دل معنی دید

دانی که چرا می نگرم در صورت

جز در صورت نمی توان معنی دید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۴

 

در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی است

خوبی چو به معنی نبود شاهد نیست

تا ظن نبری که هست شاهد صورت

صورت همه زحمت است و شاهد معنی است

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۶
۱۳۱۷
۱۳۱۸
۱۳۱۹
۱۳۲۰
۶۴۶۲