گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۵

 

بی عشق تو من دو دیده برهم نزنم

جز با تو به جان تو که من دم نزنم

یک روز مبادا زتو با برگ دلم

کز آتش برگ در دو عالم نزنم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۶

 

ما از بن گوش حلقه در گوش تویم

ما از دل و جان غاشیه بر دوش تویم

ما شربت عشق تو چشیدیم تمام

از هوش برفته ایم و مدهوش تویم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۷

 

آن کس که زباد غم بلرزید منم

آن کس که به جز عشق نورزید منم

گر هر کس را جوی جهانی ارزد

آن را که جهان جوی نیرزید منم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۸

 

در عشق تو نکته های موزون شنوم

هر لحظه زتو بد که دگرگون شنوم

با چشم تو گفتم که مخور خون نشنود

گفتا چشمم نه گوش من چون شنوم؟

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۹

 

در دل غم عشق چون تو یاری داریم

بی آنک نهان چو آشکاری داریم

رفتند هر آن کسی که یاری دارند

ما بی کاریم و با تو کاری داریم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۰

 

تا جان دارم عشق تو را غمخوارم

بی جان غم عشق تو به کس نسپارم

فردا که قیامت آشکارا گردد

می آیم وزین خمار در سر دارم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۱

 

در کوی تو سر بر سر خنجر بنهم

چون مهرهٔ جان عشق تو در بر بنهم

نا مردم اگر عشق تو از دل بکنم

سودای تو کافرم گر از سر بنهم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۲

 

من لایق سوز درد عشق تو نیم

زنهار که من نبرد عشق تو نیم

چون آتش عشق تو برآرد شعله

من دانم و من که مرد عشق تو نیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۳

 

عشق تو زخاص و عام پنهان چه کنم

دردی که زحد گذشت درمان چه کنم

خواهم که دلم به دیگری میل کند

من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۴

 

ما شربت عشقت نه به بازی خوردیم

سودای تو را نه از هوس پروردیم

خود را هدف تیر ملامت کردیم

گر بر گردیم ازین سخن نامردیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۵

 

تا در سر سودای تو منزل کردیم

سوزی است مرا کز آتش دل کردیم

در شهر همه مباحی ام می خوانند

نیکو نامی زعشق حاصل کردیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۶

 

ما عشق تو را به جان و دل بخریدیم

وز بهر تو از جمله جهان ببُریدیم

ما را زملامت پس ازین باکی نیست

چون پردهٔ خود به دست خود بدریدیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۷

 

در عشق تو من پای زسر نشناسم

روز از شب و حنظل ز شکر نشناسم

شکر از شادی شکایت از غم چه کنم

چون راحت و خیر و خیر و شر نشناسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۸

 

از عشق شود ادیب عاقل مجنون

وز عشق شود عافیت از پرده برون

زنهار به عشق در ملامت نکنی

چون عشق آمد نه صبر ماند نه سکون

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۲۹

 

در عشق درآی و خانه پردازی کن

مانندهٔ پروانه سراندازی کن

ور زانک زعشق عافیت می طلبی

پس عشق نه کار تست رو بازی کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۰

 

در عشق اگرت به دل درآید دیدن

معشوق تو را سهل نماید دیدن

زنهار به سایه اش قناعت می کن

جز سایه مپندار که شاید دیدن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۱

 

ای دل تو به عشق در نبینی بنشین

چندت گویم نه مرد اینی بنشین

اول زوجود خویش برخیز ای دل

پس با غم عشق اگر نشینی بنشین

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۲

 

در معرکهٔ عشق چنان خصم افکن

شیران همه روبهند و مردان همه زن

ای دل به چنین غمخور در دادی تن

رو جان می کن همیشه و تن می زن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۳

 

زنهار حدیث عشق در گوش مکن

با یار دگر دست در آغوش مکن

تا بندگی ات به جان و دل بخریدیم

ما را تو به خیره خیره در کوش مکن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۴

 

عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن

واین دُر به هر الماس نشاید سفتن

سوداست کی می بریم والله که عشق

بکر آمد و هم بکر بخواهد رفتن

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۲
۱۳۱۳
۱۳۱۴
۱۳۱۵
۱۳۱۶
۶۴۶۲