گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵

 

عشق تو مقیم دل شوریدهٔ ماست

شکل خوش تو مجاور دیدهٔ ماست

سودات به هر بهای ارزندهٔ ماست

هرچ از تو به ما رسد پسندیدهٔ ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶

 

پا بر سر نه که عشقبازی این است

چاره بگذار چاره سازی این است

شهوت بازی کار خر و گاو بود

خود را در باز عشقبازی این است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷

 

هر دل که در او نور محبّت بسرشت

خواه اهل سجاده گیر و خواه اهل کنشت

در دفتر عشق هر که را نام نبشت

آزاد زدوزخ است و فارغ زبهشت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۸

 

در عشق تو دل را نظری افتاده است

وز هجر تو جان را شرری افتاده است

عشق تو که تاج سر سلطانان است

در دست چو مادر پدری افتاده است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۹

 

سودای تو آشنای دیرینهٔ ماست

دیر است که عوعو تو در سینهٔ ماست

چندانک همی بنگرم از سال به سال

عشق تو همان اَحمَد پارینهٔ ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۰

 

در عشق تو هستی جهان حاصل ماست

اشکال جهان زقصّهٔ مشکل ماست

هردم که یقین............................

بی شک که د.......................است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱

 

ای دل هوس عشق تو را تنها نیست

کس نیست که در سرش ازین سودا نیست

صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست

کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۲

 

در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست

کم دامن عشق است بر او چاکی نیست

خلقی زپی تو دوست دشمن گشتند

با این همه چون تو دوستی باکی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳

 

گر عشق زهر بدی ندوزد دهنت

از گفتن عشق برفروزد دهنت

زاوّل تو دهان خود به هفت آب بشوی

تا زآتش قهر او نسوزد دهنت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۴

 

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجود من همه دوست گرفت

نامی است زمن بر من و باقی همه اوست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۵

 

تا کی گویی که راه حق باریکی است

دوری تو زکار ورنه ره نزدیکی است

شمعی است درون دل که عشقش خوانند

تا پر نشود درون دل تاریکی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶

 

گر عاشقی ای سرزدهٔ عشوه پرست

از عربده ها کو که کند عاشق مست

بر سر چه زنی دست اگرت دردی نیست

سر بر کف نه چه سرزنی بر کف دست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷

 

آن کس که حریف عشق باید پیوست

دایم زشراب بیخودی باشد مست

گر زانک دلت را سر ره رفتن هست

پا بر سر نفس خود نه و بردی دست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۸

 

در عشق اگرچه شور و شر بسیار است

بودن بی عشق رهروان را عار است

عشق است حیات عالم و عالمیان

وآن را که نه عشق می کشد مردار است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۹

 

چشم همه اشک گشت و چشمم بگریست

در عشق تو بی چشم همی باید زیست

از من اثری نماند این عشق زچیست

چون من همه معشوق شدم عاشق کیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۰

 

مقصود من از جمالت ای جان نظری است

این خود نبود چو...............ی است

من خود دانم که عشق تو بسته دری است

لیکن چه کنم مرا هوسناک سری است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۱

 

بی عشق دوان است دلت از چپ و راست

تا عشق نباشد نشود کار تو راست

معشوق یکی است و عاشق او یکتاست

او را خواهی از همه برباید خاست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۲

 

آن کس که به سالوس و هوس مغرور است

از حضرت عشق بی گمان مهجور است

مسکین عاشق که صبر از وی دور است

بیچاره به هر چه می کند معذور است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۳

 

عشق تو و بس همنفس من این است

واندر همه عالم هوس من این است

من خود دانم که گفت و گو بیهوده است

لیکن چه کنم دسترس من این است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۴

 

اندر ره عاشقی کما بیشی نیست

با هیچ کسی زمانه را خویشی نیست

افتادهٔ عشق را ملامت مکنید

این عشق به خواجگی و درویشی نیست

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۷
۱۳۰۸
۱۳۰۹
۱۳۱۰
۱۳۱۱
۶۴۶۲