گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۱

 

اصحاب طلب چون به صفایی برسند

خواهند کز آنجا به رضایی برسند

دست از سرو پای وانگیرند از ره

یا سر ننهند تا به جایی برسند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۲

 

شک نیست از آنجا که طریق خرد است

برپای تو بند تو هم از دست خود است

.........................................

از حق همه نیکوست و نفس تو بد است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۳

 

از بهر شناختن نکو کن خود را

زیرا که سزا نکو بود نیکو را

بس نادره رسمی است که در راه طلب

تا بی تو نگردی نشناسی او را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۴

 

در درد اگر تو از دوا محرومی

اندیشه مکن تا تو چرا محرومی

آکندهٔ حشو شهوتی ای مسکین

زان است که از عشق خدا محرومی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۵

 

خواهی که بود شاهدت ای مرد علیل

مانند سماعیل به نزدیک خلیل

گر شاهد را برای شهوت طلبی

سگ بر تو شرف دارد و شیطان تفضیل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۶

 

اینجا که منم گر زمنی دور شوم

دانم به حقیقت همگی نور شوم

ور پای زنم بر سر هر ناز و هوس

در صحن جنان مصاحب حور شوم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۷

 

در دست سری مدام شیخا پا بست

پا بر سر خود نه ار تو را دستی هست

دست از سر و از پای خودی باید شست

تا پایگه سروری آری تو به دست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۸

 

با یار بگفتم به زبانی که مراست

کز آرزوی روی تو جانم برخاست

گفتا که قدم ز آرزو بیرون نه

کاین کار به آرزو نمی آید راست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵۹

 

گر نفس شود تمام مقهور از تو

عقلت گوید که چشم بد دور از تو

ور نجم هداش بر تو باشد باشی

آن بدر که خورشید برد نور از تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۰

 

چون آتش شهوت آبرویت را برد

در معرض هر بزرگ ماندی تو چو خرد

می کوش که باد نفس را خاک کنی

هر زنده که آن نکرد در عقبی مُرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۱

 

باید که اگر دلت زخود برگردد

گرد لب خشک دیدهٔ تر گردد

پا بر سر آرزو[ت] نه [تو] دو سه روز

تا کام دو عالمت میسّر گردد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۲

 

ای دل چو بسوختی گذر از خامان

وز صحبت ناجنس میفشان دامان

فسق ارچه به جمله چیز زشت است ولی

لیکن زچه زشت تر زنیکو نامان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۳

 

ای دل می وصل بی خمارت ندهند

بی زحمت دِی هیچ بهارت ندهند

گر با تو هوای سوزنی خواهد بود

گر عیسی مریمی که بارت ندهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۴

 

پا بر سر نفس خود نه و سرور باش

خرسندی خوی کن و توانگر می باش

خواهی که توانگران گدای تو شوند

در وقت سحر گدای آن در می باش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۵

 

خواهی که شود دل مجاهد با تو

همرنگ شود فاسق و زاهد با تو

تو از سر شهوتی که داری برخیز

تا بنشیند هزار شاهد با تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۶

 

خواهی که نیفتی زفراقش به بلا

یاری بطلب کزو نمانی تو جدا

آن قدر یقین بدان که یارت نبود

آن کاو بود امروز نباشد فردا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۷

 

دلدار طلب مکن که دلدار نماند

بی یار نشین که در جهان یار نماند

دامن درکش به گوشه ای خوش بنشین

انگار که در زمانه دیّار نماند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۸

 

صد سال اگر در آتشم مَهل بود

با آتش سوزنده مرا سهل بود

با مردم نااهل مبادا صحبت

کز مرگ بتر صحبت نااهل بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶۹

 

بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد

بدبخت چو خار تیز و سرکش باشد

از صحبت گل خار زآتش برهد

وز صحبت خار گل در آتش باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۰

 

هر چند چو خاک ره عَناکش باشی

ور باد جفای دَهر ناخوش باشی

زنهار زدست ناکسان آب حیات

بر لب مچکان گرچه در آتش باشی

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۰
۱۳۰۱
۱۳۰۲
۱۳۰۳
۱۳۰۴
۶۴۶۲