گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۲ - القضا و القدر

 

تا در نرسد وعدهٔ هر کار که هست

سودت نکند یاری هر یار که هست

تقدیر به هر قضاءِ ناچار که هست

در خواب کند هر دل بیدار که هست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۳ - القضا و القدر

 

خوش باش که در ازل بپرداخته اند

نرد من و تو بی من و تو ساخته اند

بر نطع قضا به کعبتین تقدیر

نرد من و تو بی من و تو باخته اند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۴ - القضا و القدر

 

چون سرّ قدر طعمهٔ ابدال شود

آن جملهٔ قال و قیل پامال شود

هم مفتی شرع را جگرخون گردد

هم قاضی عقل را زبان لال شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۵ - القضا و القدر

 

از قرب بعید شوق باید بودن

پیوسته ملازم تو شاید بودن

لکن به خلاف آنچ رفته است قلم

از دست من و تو برنیاید بودن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۶ - القضا و القدر

 

هر چند که عقل داری و دیده و هوش

ایمن مشو و به دیگران پرده بپوش

کانجا که قضا بر تو کمین بگشاید

نه دیده به کار آیدت آنجا و نه گوش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۷ - القضا و القدر

 

محکوم قضا که بنده خوانند او را

بر بالش شرع کی نشانند او را

گر چرخ به کام تو نگردد بمرنج

کاو نیز چنان رود که رانند او را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۸ - القضا و القدر

 

بر هرچ نهم دل که چنان خواهد بود

ایّامش از آن حال بگرداند زود

چون کار ز اختیار من بیرون شد

تدبیر من و عهد تو کی دارد سود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۹ - القضا و القدر

 

بر رهگذرم هزار جا دام نهی

گویی که بگیرمت اگر گام نهی

یک ذرّه جهان زحکم تو خالی نیست

حکمم تو کنی و عاصیم نام نهی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۰ - القضا و القدر

 

من خواهم راز آشکارا نکنم

والبته هر آنچ هست پیدا نکنم

آن تو همان است که گویی که مکن

چون مقدور است چون کنم تا نکنم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۱ - القضا و القدر

 

شمشیر فلک پاره کند جوشن‌ها

پیکان قضا تیره کند روشن‌ها

زنهار به مرگ دیگران شاد مشو

دودی است برآید ز همه روزن‌ها

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۲ - القضا و القدر

 

چون دایرهٔ وجود من بنهادند

در مشورتم پیام بفرستادند

چون کار مرا قرار بی من دادند

دانم که مراد من درو بنهادند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۳ - التّقدیر

 

از دیده دل من ارچه پرنورتر است

با دیده دل از آفت خود دورتر است

رنج از دل و دیده نیست از تقدیر است

دل معذور است و دیده معذورتر است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۴ - التّقدیر

 

آنها که زاسرار سخن می گویند

و از علم ابد نو و کهن می گویند

بس بی خبرند جمله تقدیر خداست

در هر زه سُخن از سر و بُن می گویند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۵ - التّقدیر

 

یک تن بنمای در جهان از زن و مرد

کاو از ستم زمانه خونابه نخورد

نیک و بد ما جمله به تقدیر خداست

با کار خدا هیچ نمی شاید کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۶ - التّقدیر

 

حکمی که ازو چاره نباشد پرهیز

فرموده و امر کرده از وی بگریز

وانگه به میان امر و نهیش عاجز

درمانده جهانیان که کژدار و مریز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۷ - التّقدیر

 

ای دل اگرت هست خرد راهنما

در هر سوری که آیدت بیش نما

ساکن شو و بر متپ که هرگز نشود

تدبیر من و تو دفع تقدیر خدا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۸ - الخوف

 

قد کنت اقول لا ابالی بجفا

کردیم چنانک می بنوشم زوفا

الآن اذاصبّ من الحبّ صفا

ترسم که کدورتیش باشد زقفا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۹ - الخوف

 

آن راهزنان که راه ناگه بزنند

ره بر دل مردمان آگه بزنند

راهی دورست و رهزنان بسیارند

می ترسم از آنک بر تو این ره بزنند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۳۰ - الخوف

 

انعام تو هر گرسنه را می پرورد

هر تشنه زجوی فضلت آبی می خورد

دل در پی اومید تو شادی می کرد

هم بخت بد از امید نومیدم کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۳۱ - الخوف

 

دم با که زنم کنون که همدم بنماند

دل ریش شد و امید مرهم بنماند

من خوش به امید وصل او می بودم

اکنون به چه خوش شوم که آن هم بنماند

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۷۳
۱۲۷۴
۱۲۷۵
۱۲۷۶
۱۲۷۷
۶۴۵۴