گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۲ - الرّضا و التّسلیم

 

با دادهٔ حق اگر تو راضی باشی

از همچو خودی کی متقاضی باشی

راضی شو و خوش باش که یک هفته دگر

مستقبلی آید که تو ماضی باشی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۳ - الرّضا و التّسلیم

 

آن کس که به بندگی قرارش باشد

با چون و چرای او چه کارش باشد

گر بنده ای اختیار در باقی کن

آن خواجه بود که اختیارش باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۴ - الاسرار

 

در نقطهٔ خویشتن مرا مشکلهاست

همچون سر و پای دایره ناپیداست

آن به که ازین قاعده بیرون آییم

کاین کار به پرگار نمی آید راست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۵ - الاسرار

 

روحی که منزّه است از عالم خاک

مهمان تو آمده است از عالم پاک

می ده تو به بادهٔ صبوحی مددش

زان پیش که گوید انعم الله مساک

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۶ - الاسرار

 

زان پیش که ما طفیل آدم بودیم

در خلوت خاص با تو همدم بودیم

این صحبت ما با تو نه امروزین است

پیش از من و تو من و تو با هم بودیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۷ - الاسرار

 

پرسیدم از آن کسی که برهان داند

آن کیست که او حقیقت جان داند

خوش خوش به جواب گفت کای صفرایی

آن منطق طیر است سلیمان داند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۸ - الاسرار

 

در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط

دلها زتو دور نیست چو نقطه زخط

بر مرکز عهد اول از خطّ ازل

جانها همه دایره است و عشق تو نقط

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷۹ - الاسرار

 

در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان

و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان

گر زانک نمی رسد یقینت به گمان

پس خواندن علمها چه سود و چه زیان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۰ - الاسرار

 

آن دم که بهم زدیم تنها من و تو

با خلق نکرده ایم پیدا من و تو

هر یک به گمان بیهده می گویند

حال من و تو نداند الّا من و تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۱ - الاسرار

 

روزت بستودم و نمی دانستم

شب با تو غنودم و نمی دانستم

ظن برده بُدم به من که من من باشم

من جمله تو بودم و نمی دانستم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۲ - الاسرار

 

آنها که همی دهند نادیده نشان

در کوی تحیرّند و در بحر گمان

چیزی است نهان ز دیدهٔ آدمیان

و آنها که ندیده اند شادند زیان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار

 

قومی به گمان فتاده اندر ره دین

قومی دگر اوفتاده در راه یقین

ناگاه به گوشه ای برآرند آواز

کای بی خبران راه نه آن است و نه این

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۴ - الاسرار

 

در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین

کاین نور حقیقت است و انوار یقین

حق نیز جمال خویش در ما بیند

این فاش مکن که خونت ریزد به زمین

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۵ - الاسرار

 

تا با خودم از هر دو جهان بیرونم

چون بی خودم از هر دو جهان افزونم

این حال که هست شرح نتوانم داد

دانم که خوشم ولی ندانم چونم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۶ - الاسرار

 

شبهای دراز با غمت می سازم

پوشیده چنانک کس نداند رازم

میدان بلا و من درو می تازم

دل رفته و می روم نه جان در بازم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۷ - الاسرار

 

ای دل تو درین واقعه دمسازی کن

وای جان به موافقت سراندازی کن

ای صبر تو پای غم نداری بگریز

وای عقل تو کودکی برو بازی کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۸ - الاسرار

 

هر دل نبود قابل اسرار خدا

در هر گوشی نگنجد اسرار خدا

هستند عقول یکسر ار درنگری

سرگشته و واله شده در کار خدا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۹ - الاسرار

 

آن قوم که راه بین فتادند و شدند

کس را زیقین خبر ندادند و شدند

آن بند که هیچ کس ندانست گشود

یک بند دگر بَرو نهادند و شدند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۹۰ - الاسرار

 

مردان چو حدیث وصل جانان شنوند

ار زنده بمانند زنقصان شنوند

درد ره عاشقان کمالی دارد

سرّ دو جهان درون جانان شنوند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۹۱ - الاسرار

 

دُرّی است ثمین که آن به سفتن ناید

سرّی است نهان که آن به گفتن ناید

جان ده که مگر ازو بیابی بویی

کاین کار به خوردن و به خفتن ناید

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۷۱
۱۲۷۲
۱۲۷۳
۱۲۷۴
۱۲۷۵
۶۴۵۴