گنجور

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

بدان کانسان کامل انبیا بود

ولی بهتر ز جمله مصطفی بود

به عالم انبیا بسیار بودند

نه جمله واقف اسرار بودند

ولیکن شش پیمبر در طریقت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۰

 

کسی از زهد و تقوی شد مسلم

که پشت پا زد او بر هر دو عالم

نباشد غیر حق اندر دل او

مقام قرب وحدت منزل او

شناسد از ره وحدت خدا را

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۱

 

محمد چون ز پیش خلق برخاست

امامت خلق عالم را ازو راست

ز بعد مصطفی حیدر امام است

ترا ایمان و دین از وی تمام است

امام است مرتضی و آل یاسین

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۲

 

تو ناجی را نمی‌دانی ز هالک

نمی‌دانی درین ره کیست مالک

حدیثی مصطفی گفته در این باب

بگویم با تو این اسرار در یاب

چنین فرمود کز بعد من امت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۳

 

علوم دین بگویم با تو ای یار

تو این اسرار از من گوش میدار

علوم باطنی را گوش میدار

علوم ظاهری فرموش میدار

ز علم باطنی ای یار انور

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۴

 

بگویم با تو از احوال گردون

که تا بینی بمعنی سر بیچون

چنین میدان که این چرخ مدور

که گردان شد بامر پاک داور

بگردد روز و شب این چرخ دوّار

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۵

 

تو لذات جهان و حشمتش دار

حقیقت حشمت دنیا ست آزار

زر و زن هم بمعنی نیست لذت

بود اندر حقیقت رنج و محنت

تو لذات جهان لذات دین دان

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۶

 

بگویم با او سر عدل ای دوست

اگر دانی طریق عدل نیکوست

کسی را عدل باشد اندر این راه

که او باشد ز اصل کار آگاه

گزیند او طریق مصطفی را

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۷

 

حقیقت بحر کل دریای نور است

همه جائی که آن مأوای نور است

توی یک قطرهٔ از بحر توحید

بیکتائی نگر بگذار تفرید

تفکر کن که آخر از کجائی؟

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۸

 

ز حال نوح و کشتی بازگویم

به پیش عارفان این راز گویم

حقیقت نوح دان هادی مطلق

بود معنی کشتی دعوت حق

کسی کو دعوت حق را پذیرد

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۹

 

مسلّم گشت او را ملک و خاتم

بفرمانش درآمد هر دو عالم

بفرمانش همه دیو و پری بود

مر او را از بهشت انگشتری بود

علی را بود بنده همچو سلمان

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۰

 

بگویم احتساب احوال با تو

سراسر باز گویم حال با تو

حقیقت احتسابت کار دین است

حساب تو برب العالمین است

بباید احتساب خویشتن کرد

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۱

 

عوام الناس را احوال بسیار

عوام الناس را اقوال بسیار

عوام الناس اکثر جاهلانند

حقیقت دین یزدانی ندانند

عوام الناس بس در دین زبونند

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۲

 

حقیقت اولیا خورشید راهند

سراسر خلق عالم را پناهند

تمام اولیا اسرار بینند

بمعنی روشنی در راه دینند

حقیقت چون کلام الله دانند

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۳

 

بود هادی دین بی شک پیمبر

امام انس و جن خود هست حیدر

بود حیدر حقیقت واقف حق

درو پیدا نماید وجه مطلق

تو گر راهی روی راه علی رو

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۴

 

بتو این سر مشکل باز گویم

ز عشق و منزل او راز گویم

مقام عشق باشد در همه جا

و از او خالی نباشد هیچ مأوا

مقام او زمین و آسمانست

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۵

 

ز مظهر گوئیم آگاه گردان

مرا واقف ز پیر راه گردان

ترا واقف کنم از سر آن راه

که تا گردی ز سر راه آگاه

رسول الله پیر راه باشد

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۶

 

بگویم بهر تو ای مرد دانا

کنم با تو بیان این معما

بمعنی زندگی دنیا محال است

که این عالم همه خواب و خیال است

حقیقت زندگانی هست ایمان

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۷

 

شنیدستم ز دانایان اسرار

که در جنگ احد سلطان کرّار

یکی تیری چه تیر نوک پیکان

به پای مرتضی گردید پنهان

میان استخوان پنهان همی‌بود

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۸

 

حقیقت علم و دانش علم دین است

بدان تو علم ما حق‌الیقین است

به ظاهر علم دین باید شنیدن

معانی باید از آن راه دیدن

چو دانی علم باطن راه یابی

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۵۷
۱۱۵۸
۱۱۵۹
۱۱۶۰
۱۱۶۱
۶۵۱۳